چند پارتی کوک(پارت ۱):
چند پارتی کوک(پارت ۱):
سلام من ا،ت هستم و نزدیکه ۲ ساله که با کوک قرار میزارم اما جدیدا واقعا دیگه نمیتونم همش به خاطر کارای کمپانی از صبح خیلی زود میره تا اخرای شب ساعتای ۲و ۳ خوب منم منم ایدلم و -میدونم که سختی های خودشو داره ولی منم ادمم بابا نیاز به توجه دارم حالا اینا به کنار همشم ساسنگ فن خال هم پیام میدم یا زنگ میزنم و منو تحدید میکنن واقعا دیگه کلافه شدم با خودم گفتم که اگر -من از زندگیه کوک برم به نظرم همه چی درست میشه یا نه ؟
اوفففف بیخیال بابا
همینطور که به سمت آشپز خونه میرفتم از کمپانیه خودم بهم زنگ زدن و گفتن که کنسرت هام گم کم داره شروع میشه بهتره برم کمپانی تا روی اهنگم تمرکز کنم آخه چون من تنها میخونم برای همون
چند دقیقه بعد
حاضر شدم و به سمت کمپانی رفتم که همین که رسیدم دم در کمپانی تعداد زیادی ساسنگ فن های جونگ کوک بهم حمله کردند و همش میگفتن تو••• باید از زندگیه جونگکوک گمشی برو هرزه از زندگیش•••
دیگه واقعا داشت گریم میگرفت که سریع وارد کمپانی شدم
(دوستان یک نکته کمپانیه ا،ت و کوک یکیه و توی یک کمپانین)
همین که وارد شدم رفتم سرویس بهداشتی و شروع کردم به گریه کردن که بعد از تموم شدن گریم خودمو توی آینه دیدم چشمام قرمز شده بود و باد کرده بود خدا کنه کوک رو نبینم آخه اون خوب منو می شناسه وقتی گریه میگم چه شکلی میشمو.......
بعد از گریم با خودم گفتم ساسنگ فن ها درست میگن من ریدم توی زندگیه کوک و بهتره برم از زندگیش اینو شب بهش میگم
رفتم بیرون از دستشویی که یهو.....
سلام من ا،ت هستم و نزدیکه ۲ ساله که با کوک قرار میزارم اما جدیدا واقعا دیگه نمیتونم همش به خاطر کارای کمپانی از صبح خیلی زود میره تا اخرای شب ساعتای ۲و ۳ خوب منم منم ایدلم و -میدونم که سختی های خودشو داره ولی منم ادمم بابا نیاز به توجه دارم حالا اینا به کنار همشم ساسنگ فن خال هم پیام میدم یا زنگ میزنم و منو تحدید میکنن واقعا دیگه کلافه شدم با خودم گفتم که اگر -من از زندگیه کوک برم به نظرم همه چی درست میشه یا نه ؟
اوفففف بیخیال بابا
همینطور که به سمت آشپز خونه میرفتم از کمپانیه خودم بهم زنگ زدن و گفتن که کنسرت هام گم کم داره شروع میشه بهتره برم کمپانی تا روی اهنگم تمرکز کنم آخه چون من تنها میخونم برای همون
چند دقیقه بعد
حاضر شدم و به سمت کمپانی رفتم که همین که رسیدم دم در کمپانی تعداد زیادی ساسنگ فن های جونگ کوک بهم حمله کردند و همش میگفتن تو••• باید از زندگیه جونگکوک گمشی برو هرزه از زندگیش•••
دیگه واقعا داشت گریم میگرفت که سریع وارد کمپانی شدم
(دوستان یک نکته کمپانیه ا،ت و کوک یکیه و توی یک کمپانین)
همین که وارد شدم رفتم سرویس بهداشتی و شروع کردم به گریه کردن که بعد از تموم شدن گریم خودمو توی آینه دیدم چشمام قرمز شده بود و باد کرده بود خدا کنه کوک رو نبینم آخه اون خوب منو می شناسه وقتی گریه میگم چه شکلی میشمو.......
بعد از گریم با خودم گفتم ساسنگ فن ها درست میگن من ریدم توی زندگیه کوک و بهتره برم از زندگیش اینو شب بهش میگم
رفتم بیرون از دستشویی که یهو.....
۱۲.۹k
۰۲ تیر ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.