آیدل جذاب من
پارت 2
( بورا )
خیلی حس بدی داشتم یه حس مزخرف ، من فقط به یه چیز امید بستم ،به یه ویدیو که توی اون پسره میره تا خودشو از بالای یکی از برج های بلند شهرشون بندازه پایین با خودش میگه اگه فقط یه نفر تو راه بهم لبخند زد برمیگردم خونه و انجامش نمیدم اما کسی بهش لبخند نمیزنه تنها کسی که لبخند میزنه خودشه موقع پرت شدن از برج و میمیره
منم میخوام این کارو بکنم ، منم میخوام این قولو به خودم بدم و امیدوارم کسی بهم لبخند نزنه ، مسخرهس ولی واقعا نمیخوام زنده بمونم
(فلش بک)
اون روز بارون میومد و بیشتر مردم در حال دویدن بودن و میخواستن خیس نشن چون تا جایی که خبر داشتم قرار نبود امروز بارون بباره ولی انگاری آسمونم میخواد برای تصمیمی که گرفتم یه دل سیر گریه کنه چون بارونش خیلی شدید بود ولی من برخلاف همه بدون چتر یا کلاهی خیلی آروم داشتم راه میرفتم
انگاری دعام مستجاب شد چون کسی هواسش به من نیست چه برسه به این که بهم لبخند بزنن تو همین فکرا بودم که با یکی برخورد کردم یه پسر با لباسای سیاه یه کلاه سرش بود و اونم مثل من همه جاش خیس شده
- اوه..ببخشید هواسم نبود
و یه لبخند زد منم همینجور به یه تکون دادن سر اکتفا کردم
اون از کنارم گذشت ولی من هنوز جای خالیش نگاه میکردم درست زمانی که فکر کردم تموم شد وقتی که به ساختمون مورد نظرم رسیدم سر و کله اون پسره پیدا شد با اون لبخندش
چارهای نیست من به خودم قول دادم و نمیشه زیر قولم بزنم
(فلش بک)
&اوه دخترم چرا اینجوری رفتی بیرون اونم تو این هوا ...وای لباسات خیسه خیسه بدو یه حموم آب گرم بدو وگرنه سرما میخوری
مامانم داشت تند تند حرف میزد و من فقط سر تکون میدادم
رفتم اتاقم وارد حموم شدم و وان و
پر از آب گرم کردم و با همون لباسا رفتم داخل آب خیلی گرم بود تا حد سوختن گرم بود ولی من بیشتر از اونی سد بودم که این گرما اذیتم کنه بعد چن دقیقه بلند شدم و لباسان درآوردم و یه دوش کوتاه گرفتم
بعد حموم لباسامو پوشیدم موهامو خشک کردم و روی تخت دراز کشیدم بازم اون حس مزخرف اومد سراغم واقعا خستم دارم دیوونه میشم کاش برنمیگشتم و خودمو پرت میکردم
تصمیم گرفتم یکم تو تیکتاک بچرخم تا زیاد فکرای بد و آزار دهنده به سرم هجوم نیارن همونطور که داشتم ویدیو هارو نگاه میکردم یکی از اونا برام عجیب یه چالش دو نفره بود که یکی از اونا همون پسری بود که اومروز بهم لبخند زد پایین ویدیو نوشته بود جونگکوک
پس اسمت جونگکوکه
شرایط پارت بعد
۱۵ لایک
۱۰ کامنت
#بی_تی_اس #فیک #جونگ_کوک #رمان
#BTS #Jung_kook
( بورا )
خیلی حس بدی داشتم یه حس مزخرف ، من فقط به یه چیز امید بستم ،به یه ویدیو که توی اون پسره میره تا خودشو از بالای یکی از برج های بلند شهرشون بندازه پایین با خودش میگه اگه فقط یه نفر تو راه بهم لبخند زد برمیگردم خونه و انجامش نمیدم اما کسی بهش لبخند نمیزنه تنها کسی که لبخند میزنه خودشه موقع پرت شدن از برج و میمیره
منم میخوام این کارو بکنم ، منم میخوام این قولو به خودم بدم و امیدوارم کسی بهم لبخند نزنه ، مسخرهس ولی واقعا نمیخوام زنده بمونم
(فلش بک)
اون روز بارون میومد و بیشتر مردم در حال دویدن بودن و میخواستن خیس نشن چون تا جایی که خبر داشتم قرار نبود امروز بارون بباره ولی انگاری آسمونم میخواد برای تصمیمی که گرفتم یه دل سیر گریه کنه چون بارونش خیلی شدید بود ولی من برخلاف همه بدون چتر یا کلاهی خیلی آروم داشتم راه میرفتم
انگاری دعام مستجاب شد چون کسی هواسش به من نیست چه برسه به این که بهم لبخند بزنن تو همین فکرا بودم که با یکی برخورد کردم یه پسر با لباسای سیاه یه کلاه سرش بود و اونم مثل من همه جاش خیس شده
- اوه..ببخشید هواسم نبود
و یه لبخند زد منم همینجور به یه تکون دادن سر اکتفا کردم
اون از کنارم گذشت ولی من هنوز جای خالیش نگاه میکردم درست زمانی که فکر کردم تموم شد وقتی که به ساختمون مورد نظرم رسیدم سر و کله اون پسره پیدا شد با اون لبخندش
چارهای نیست من به خودم قول دادم و نمیشه زیر قولم بزنم
(فلش بک)
&اوه دخترم چرا اینجوری رفتی بیرون اونم تو این هوا ...وای لباسات خیسه خیسه بدو یه حموم آب گرم بدو وگرنه سرما میخوری
مامانم داشت تند تند حرف میزد و من فقط سر تکون میدادم
رفتم اتاقم وارد حموم شدم و وان و
پر از آب گرم کردم و با همون لباسا رفتم داخل آب خیلی گرم بود تا حد سوختن گرم بود ولی من بیشتر از اونی سد بودم که این گرما اذیتم کنه بعد چن دقیقه بلند شدم و لباسان درآوردم و یه دوش کوتاه گرفتم
بعد حموم لباسامو پوشیدم موهامو خشک کردم و روی تخت دراز کشیدم بازم اون حس مزخرف اومد سراغم واقعا خستم دارم دیوونه میشم کاش برنمیگشتم و خودمو پرت میکردم
تصمیم گرفتم یکم تو تیکتاک بچرخم تا زیاد فکرای بد و آزار دهنده به سرم هجوم نیارن همونطور که داشتم ویدیو هارو نگاه میکردم یکی از اونا برام عجیب یه چالش دو نفره بود که یکی از اونا همون پسری بود که اومروز بهم لبخند زد پایین ویدیو نوشته بود جونگکوک
پس اسمت جونگکوکه
شرایط پارت بعد
۱۵ لایک
۱۰ کامنت
#بی_تی_اس #فیک #جونگ_کوک #رمان
#BTS #Jung_kook
۶.۲k
۲۶ خرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.