عشق سخت پارت ۲۴
۳ماه بعد
ویو سارینا
داشتیم با فلیکس شام میخوردیم که یخ لحظه حالم خیلی بد شد سریع رفتم دستشویی
پش سرم فلیکس هم اومد
یه شک داشتم ولی چیزی نگفتم
فردا صب
ویو سارینا
وقتی فلیکس رفت . آماده شدم و رفتم دکتر
ویستادم تا نوبتم بشه وقتی نوبتم شد رفتم داخل
داشت شکمم معاینه می کرد که گفت
دکتر: بهتون تبریک میگم شما باردارین
سارینا: واقعا(با ذوق تمام)
دکتر:بله ،سه قلوع هم هستن
سارینا: چی(با تعجب)
دکتر: بله ، باید مواظب خودتون باشید
خلاصه که داشت میرفت خونه به فلیکس زنگ زد
فلیکس: سلام جانم عشقم
سارینا: سلام عزیزم کجایی
فلیکس: شرکت
سارینا: باش
فلیکس:چیزی شده
سارینا: نه
فلیکس: باش بای
سارینا:بای
ویو سارینا
تصمیم گرفتم برم سوپرایزش کنم
رسیدم رفتم بالا تو اتاقش اما با چیزی که دیدم پاهام سست شد
یه دختره داشت اون می بوسید
تازه متوجه من شده بود
فلیکس: س...سارینا
سارینا: آره
فلیکس: تو اینجا چیکار میکنی
سارینا: احیانن من نباید سوال کنم
سارینا: این دختره کیه
فلیکس: بزار برات توضیح بدم
سارینا: ولم کن هیچ وقت دیگه نمیخوام ببینمت
فلیکس:وایسا
سارینا: ولم کن، گورتو از زندگیم گم میکنی بیرون
ویو سارینا
داشتیم با فلیکس شام میخوردیم که یخ لحظه حالم خیلی بد شد سریع رفتم دستشویی
پش سرم فلیکس هم اومد
یه شک داشتم ولی چیزی نگفتم
فردا صب
ویو سارینا
وقتی فلیکس رفت . آماده شدم و رفتم دکتر
ویستادم تا نوبتم بشه وقتی نوبتم شد رفتم داخل
داشت شکمم معاینه می کرد که گفت
دکتر: بهتون تبریک میگم شما باردارین
سارینا: واقعا(با ذوق تمام)
دکتر:بله ،سه قلوع هم هستن
سارینا: چی(با تعجب)
دکتر: بله ، باید مواظب خودتون باشید
خلاصه که داشت میرفت خونه به فلیکس زنگ زد
فلیکس: سلام جانم عشقم
سارینا: سلام عزیزم کجایی
فلیکس: شرکت
سارینا: باش
فلیکس:چیزی شده
سارینا: نه
فلیکس: باش بای
سارینا:بای
ویو سارینا
تصمیم گرفتم برم سوپرایزش کنم
رسیدم رفتم بالا تو اتاقش اما با چیزی که دیدم پاهام سست شد
یه دختره داشت اون می بوسید
تازه متوجه من شده بود
فلیکس: س...سارینا
سارینا: آره
فلیکس: تو اینجا چیکار میکنی
سارینا: احیانن من نباید سوال کنم
سارینا: این دختره کیه
فلیکس: بزار برات توضیح بدم
سارینا: ولم کن هیچ وقت دیگه نمیخوام ببینمت
فلیکس:وایسا
سارینا: ولم کن، گورتو از زندگیم گم میکنی بیرون
۴.۶k
۱۵ خرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۲۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.