رویای اشنا part 23
ویو جونگ کوک
دیدم که مرده داره جونگ هوان رو میزنه ولی از اونجایی که صورت مرده خونی بود فهمیدم که هوان هم اونو زده، عصبانی به سمت مرده رفتم.
_هوی کسی بهت یاد نداده نباید یه خانم رو بزنی (داد. عصبانی)
" صبر کن ببینم تو جونگ کوکی؟ همون مافیاعه؟(خنده) میخوای چکار کنی تو در برار من هیچی نیستی برو رد کارت
_عه اینجوریاس باشه
یه مشت زدم تو صورتش و جونگ هوان رو ول کرد و هوان افتاد رو زمین. پشت سر هم به هم ضربه میزدیم. تا بلاخره اینقدر زدمش تا بی جون رو زمین افتاد
_بگو ببینم مدارک کجاست؟(جدی)
" ب.... ا... شه م... میگم... مدارک توی کیف توی اتاق هست.
_رمز کیف؟
"۷۴۲
مردرو ولش کردم و رفتم پیش جونگ هوان
_خوبی؟
+اره خوبم برو چمدون رو بردار من میام
_ به من دستور میدی؟(🤨)
+خب فقط گفتم برو من میام
_(😮💨) باشه فقط حواست باشه
+اوکی
ویو کیونگ
رفتم توی اتاق جانگ وو دیدم همشون بیهوشن 😏 پس نوشیدنی کار خودشو کرده
دور بر اتاق رو نگاه کردم و روی یکی از صندلی ها یه کیف دیدم برداشتمش و همه کسایی که داخل اتاق بودنو گشتم و وقتی فهمیدم مدرک دیگه ایی نیست اومدم بیرون و یه دفعه جونگ کوک رو دیدم
_(نفس نفس) چی پیدا کردی؟
÷این کیفو پیدا کردم چیز دیگه ایی نبود
_خوبه همین کیف رو میخواستیم بدو بیا بریم تا همدست های جانگ وو نیومدن
÷اوکی بریم
سریع با تهیونگ و جونگ کوک به سمت ون رفتیم و از بیرون نگاهی به داخل بار انداختم چند تا از همدست های جانگ وو عصبانی دنبالمون میگشتن سریع سوار ون شدیم و تهیونگ با سرعت حرکت کرد و از اونجا دوز شدیم.
ذهن کیونگ=وایسا ببینم یه چیزی کم نیست......
÷ای وایییی جونگ هوان جا مونددددد😱
*اره کیونگ راست میگه چکار کنیم😰
_وایی حواسم نبود😨
☆دیگه نمیشه برگشت وایسا بهش زنگ بزنم...
ادامه پارت بعدی.. 🫶🏻
دیدم که مرده داره جونگ هوان رو میزنه ولی از اونجایی که صورت مرده خونی بود فهمیدم که هوان هم اونو زده، عصبانی به سمت مرده رفتم.
_هوی کسی بهت یاد نداده نباید یه خانم رو بزنی (داد. عصبانی)
" صبر کن ببینم تو جونگ کوکی؟ همون مافیاعه؟(خنده) میخوای چکار کنی تو در برار من هیچی نیستی برو رد کارت
_عه اینجوریاس باشه
یه مشت زدم تو صورتش و جونگ هوان رو ول کرد و هوان افتاد رو زمین. پشت سر هم به هم ضربه میزدیم. تا بلاخره اینقدر زدمش تا بی جون رو زمین افتاد
_بگو ببینم مدارک کجاست؟(جدی)
" ب.... ا... شه م... میگم... مدارک توی کیف توی اتاق هست.
_رمز کیف؟
"۷۴۲
مردرو ولش کردم و رفتم پیش جونگ هوان
_خوبی؟
+اره خوبم برو چمدون رو بردار من میام
_ به من دستور میدی؟(🤨)
+خب فقط گفتم برو من میام
_(😮💨) باشه فقط حواست باشه
+اوکی
ویو کیونگ
رفتم توی اتاق جانگ وو دیدم همشون بیهوشن 😏 پس نوشیدنی کار خودشو کرده
دور بر اتاق رو نگاه کردم و روی یکی از صندلی ها یه کیف دیدم برداشتمش و همه کسایی که داخل اتاق بودنو گشتم و وقتی فهمیدم مدرک دیگه ایی نیست اومدم بیرون و یه دفعه جونگ کوک رو دیدم
_(نفس نفس) چی پیدا کردی؟
÷این کیفو پیدا کردم چیز دیگه ایی نبود
_خوبه همین کیف رو میخواستیم بدو بیا بریم تا همدست های جانگ وو نیومدن
÷اوکی بریم
سریع با تهیونگ و جونگ کوک به سمت ون رفتیم و از بیرون نگاهی به داخل بار انداختم چند تا از همدست های جانگ وو عصبانی دنبالمون میگشتن سریع سوار ون شدیم و تهیونگ با سرعت حرکت کرد و از اونجا دوز شدیم.
ذهن کیونگ=وایسا ببینم یه چیزی کم نیست......
÷ای وایییی جونگ هوان جا مونددددد😱
*اره کیونگ راست میگه چکار کنیم😰
_وایی حواسم نبود😨
☆دیگه نمیشه برگشت وایسا بهش زنگ بزنم...
ادامه پارت بعدی.. 🫶🏻
۴.۱k
۱۶ تیر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.