یک عدد سانویه فراموش نشده part 2
ایزوکو: خجالت بکششششششیدددددد ما که خونه هامون ۱۰ قدم بیشتر فاصله ندارععععع ساله بعدم همه یه رشته ایم این ادا اتفارا چیه😐😐😐
میائو بلند تر از سال پایینی عر میزنه...
*:مارااااااااااااااااااا کجااااییبببببببییییییییییییی
مارا: تو این لحظه ی حیاتی اینجا چه غلطی میکنی؟
میتسوری: اع..این کیههه؟ چقد شبیهتهههههه!
*:قله دیگشم...کارا....
میائو: چرا تورو ندیده بودم؟
کارا: چون همش این چسبیده به تو توعم همراهیش میکنی...
میائو: عجب....
بیا این شمارمه...باید بهم پیام بدی...!
*۱۰ دیقه بعد...
میائو: کای...
کایا: چیه؟
میائو: دوریاکییییییییییییی میخامممممممم
کایا: د ببند اون گاله روووووو من کاه بریزم کوه بریزم معدهت کهکشانیه واسه یه خودددشششششش هرگززززز پر نمیشههههههه دیگه پول ندارمممممم بابام دهنمو جر میدههههههههههههههه
میائو: ساکت شو بابا...میخری برام اوم راستی امشب سنجو میخاد منو یه جایی ببره...
ایزوکو: سنجو سان میخاد تو رو جایی ببره؟ برگانم...
میتسوری: حاجی ...مامانه من دارع شک میکنه من نصفه شبا چرا انقد دیر میامممممم
دیشب بهم گف کتابخونه چرا باید تا ۱۱ شب باز باشه؟
ایزوکو: بابایه من برگشته بهم گفته میگه تو چرا اینهمه زخمی هستی مگ دفاع شخصی بهت یاد ندادم چطوری انقد داغونی؟
میائو: دعا کنید سنجو نفهمه من تومان رو احیا کردم...دمار از روزگارم در میاره...
کایا: بابام داشت دیشب اتاقمو میگشتم ...لباسمو داشت میدید از پنجره پرت کردم پایین خیلی جدیدن رو من زوم کرده میا دقیقن قراره کی یه جلسه بزاریم که تکلیفمون مشخص بشه؟
میائو:ببین..نمیدونم..نمیدونم..نمیدونم...فهمیدی؟
میتسوری: میا...فردا میای خونمون؟
میائو: جدی؟ به مامان بابات بگو اگه اوکی بودن میام...
ایزوکو: خودت ببین سنجو سان اجازه میده🥹😂😂😂
میائو: راس میگه😂😂 معلوم نیس قراره کجا بریم...بعد میتسوری اعضایه اصلی رو جمعشون کن اعلام استراتژی رو دو تا عضو رو نشونه گرفتم میخام بیارمشون تو گنگ...فهمیدی؟
میتسوری: های های...تو همون معبد بگیم؟
میائو: ارع بابا...!
کایا: حاجی یه مغازه پیدا کردم قشنگ ترین موتورایی که تو عمرم دیدم رو میفروشن..ایزو میای بریم؟
ایزوکو: ارع بابا حله ..بریم رامون رو عوض کنیم ...
ای-زوکو/کایا/میتسوری: خودافظ میا:]]]
میا: باشع:] سایونارا..!
۳۰ بعد...:
ای کایایه نفله برام دوریاکی نخریدی..این شیرینی فوروشیه ...خوشمزه ترین دوریاکی هایی ک تا حالا دیدم اینجا درس میکنه...رفتم تو بخرم...
میائو: ۲۷ تا دوریاکی
×: ۲۷ تا دوریاکی *همزمان باهم گفتم...
اون شخص....خیلی آشنا بود..این کیه ؟
*خب اون کیه؟ کامنت کنید ادامه بدم؟
میائو بلند تر از سال پایینی عر میزنه...
*:مارااااااااااااااااااا کجااااییبببببببییییییییییییی
مارا: تو این لحظه ی حیاتی اینجا چه غلطی میکنی؟
میتسوری: اع..این کیههه؟ چقد شبیهتهههههه!
*:قله دیگشم...کارا....
میائو: چرا تورو ندیده بودم؟
کارا: چون همش این چسبیده به تو توعم همراهیش میکنی...
میائو: عجب....
بیا این شمارمه...باید بهم پیام بدی...!
*۱۰ دیقه بعد...
میائو: کای...
کایا: چیه؟
میائو: دوریاکییییییییییییی میخامممممممم
کایا: د ببند اون گاله روووووو من کاه بریزم کوه بریزم معدهت کهکشانیه واسه یه خودددشششششش هرگززززز پر نمیشههههههه دیگه پول ندارمممممم بابام دهنمو جر میدههههههههههههههه
میائو: ساکت شو بابا...میخری برام اوم راستی امشب سنجو میخاد منو یه جایی ببره...
ایزوکو: سنجو سان میخاد تو رو جایی ببره؟ برگانم...
میتسوری: حاجی ...مامانه من دارع شک میکنه من نصفه شبا چرا انقد دیر میامممممم
دیشب بهم گف کتابخونه چرا باید تا ۱۱ شب باز باشه؟
ایزوکو: بابایه من برگشته بهم گفته میگه تو چرا اینهمه زخمی هستی مگ دفاع شخصی بهت یاد ندادم چطوری انقد داغونی؟
میائو: دعا کنید سنجو نفهمه من تومان رو احیا کردم...دمار از روزگارم در میاره...
کایا: بابام داشت دیشب اتاقمو میگشتم ...لباسمو داشت میدید از پنجره پرت کردم پایین خیلی جدیدن رو من زوم کرده میا دقیقن قراره کی یه جلسه بزاریم که تکلیفمون مشخص بشه؟
میائو:ببین..نمیدونم..نمیدونم..نمیدونم...فهمیدی؟
میتسوری: میا...فردا میای خونمون؟
میائو: جدی؟ به مامان بابات بگو اگه اوکی بودن میام...
ایزوکو: خودت ببین سنجو سان اجازه میده🥹😂😂😂
میائو: راس میگه😂😂 معلوم نیس قراره کجا بریم...بعد میتسوری اعضایه اصلی رو جمعشون کن اعلام استراتژی رو دو تا عضو رو نشونه گرفتم میخام بیارمشون تو گنگ...فهمیدی؟
میتسوری: های های...تو همون معبد بگیم؟
میائو: ارع بابا...!
کایا: حاجی یه مغازه پیدا کردم قشنگ ترین موتورایی که تو عمرم دیدم رو میفروشن..ایزو میای بریم؟
ایزوکو: ارع بابا حله ..بریم رامون رو عوض کنیم ...
ای-زوکو/کایا/میتسوری: خودافظ میا:]]]
میا: باشع:] سایونارا..!
۳۰ بعد...:
ای کایایه نفله برام دوریاکی نخریدی..این شیرینی فوروشیه ...خوشمزه ترین دوریاکی هایی ک تا حالا دیدم اینجا درس میکنه...رفتم تو بخرم...
میائو: ۲۷ تا دوریاکی
×: ۲۷ تا دوریاکی *همزمان باهم گفتم...
اون شخص....خیلی آشنا بود..این کیه ؟
*خب اون کیه؟ کامنت کنید ادامه بدم؟
۱۱.۰k
۰۶ تیر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.