مافیای من
دکتر : متاسفانه بچه رو از دست دادیم
جیمین : چی ( شروع کرد به گریه کردن )
دکتر : متاسفم
جیمین :یعنی چی بچم
دکتر : تسلیت میگم
جیمین : ات چه طوره
دکتر : ما همه تلاشمون رو کردیم نمی تونم قول بدم که زنده می مونه
جیمین : چی یعنی چیییییز ( باداد )
دکتر رفت
جیمین : از همتون شکایت می کنم نمی تونین زن منو نجات بدین ( باداد
کوک جیمین رووبغل کرد
کوک : ارم باش پسر حالش خوب میشه
جیمین : من بدون ات نمی تونم
کوک : جیمین گریه نکن خوب میشه
ته : جیمین ات دوباره به هوش میاد
جیمین : اگر نیاد
کوک : بلتد میشه پسر نگران نباش
خلاصه ۲ روز گذشت هندز خبری از ات نشده بود هر روز جیمین تو بیمارستان بود
ایو امد
ایو : سلام
جیمین : سلام ( سرد
ایو : خبری نشده
جیمین : ن
لیا هم امد
لیا : چی شد خبری شد
ایو : نه
پرستاری از اتاق امد بیرون
پرستا : اقای دکتر اقای دکتر ( باداد
دکتر : چی شدهع
پرستار : به هوش اندن
جیمین : چی واقعااااا
پرستار و دکتر رفتن
لیا : وای ات داره به هوش میاد
چمد دقیقه گذشت
دکتر امد بیروت
جیمین: دکتر چی شد
دکتر : تبریک میگم اقای پارک خانم ات به هوش امدن
جیمین رفت اتاق
ات : جیمین
جیمین : ات ات
جیمین : دلم برات تنگ شده بود
ات : جیمین بچه ام
جیمین : ات متاسفم ولی مرده ( عزیزممممم یهو نمیگننن کههه )
ات : چی
جیمین : منتظر بودن تا بیدار شی بعد عمل کنن بچه رو
ات : جیمین ( با گریه
جیمین : خوشگلم گریه نکن اشکال نداره فعلا این طوری باشیم
ات : ولی من اون بچه رو می خوام
جیمین : ات گریه نکن
ات : بچه جسیتش چیه
جیمین : مهم نیس دیگه
ات : جیمین گفتم جنسیتش چیه ( بادا
جیمین؛ پسر
ات گریه اش بیشتر شد چون پسر زیاد دوس دلشت
جیمین : ات گریه نکن
جیمین : چی ( شروع کرد به گریه کردن )
دکتر : متاسفم
جیمین :یعنی چی بچم
دکتر : تسلیت میگم
جیمین : ات چه طوره
دکتر : ما همه تلاشمون رو کردیم نمی تونم قول بدم که زنده می مونه
جیمین : چی یعنی چیییییز ( باداد )
دکتر رفت
جیمین : از همتون شکایت می کنم نمی تونین زن منو نجات بدین ( باداد
کوک جیمین رووبغل کرد
کوک : ارم باش پسر حالش خوب میشه
جیمین : من بدون ات نمی تونم
کوک : جیمین گریه نکن خوب میشه
ته : جیمین ات دوباره به هوش میاد
جیمین : اگر نیاد
کوک : بلتد میشه پسر نگران نباش
خلاصه ۲ روز گذشت هندز خبری از ات نشده بود هر روز جیمین تو بیمارستان بود
ایو امد
ایو : سلام
جیمین : سلام ( سرد
ایو : خبری نشده
جیمین : ن
لیا هم امد
لیا : چی شد خبری شد
ایو : نه
پرستاری از اتاق امد بیرون
پرستا : اقای دکتر اقای دکتر ( باداد
دکتر : چی شدهع
پرستار : به هوش اندن
جیمین : چی واقعااااا
پرستار و دکتر رفتن
لیا : وای ات داره به هوش میاد
چمد دقیقه گذشت
دکتر امد بیروت
جیمین: دکتر چی شد
دکتر : تبریک میگم اقای پارک خانم ات به هوش امدن
جیمین رفت اتاق
ات : جیمین
جیمین : ات ات
جیمین : دلم برات تنگ شده بود
ات : جیمین بچه ام
جیمین : ات متاسفم ولی مرده ( عزیزممممم یهو نمیگننن کههه )
ات : چی
جیمین : منتظر بودن تا بیدار شی بعد عمل کنن بچه رو
ات : جیمین ( با گریه
جیمین : خوشگلم گریه نکن اشکال نداره فعلا این طوری باشیم
ات : ولی من اون بچه رو می خوام
جیمین : ات گریه نکن
ات : بچه جسیتش چیه
جیمین : مهم نیس دیگه
ات : جیمین گفتم جنسیتش چیه ( بادا
جیمین؛ پسر
ات گریه اش بیشتر شد چون پسر زیاد دوس دلشت
جیمین : ات گریه نکن
۳۲.۲k
۲۲ خرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۹)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.