درخواستی
#درخواستی
P2
۲ ساعت گذشت و سعی کردم فراموش کنم و فقط درس خوندم. و وسطاش زخم پام که بر اثر شیشه بود رو باندپیچی کردم ...
که در اتاقم کوبیده شد و تهیونگ اومد داخل.....
+.....چیزی شده؟(جدی)
چرا شما ها با من اینجوری میکنید؟
گفتم که اشتباه کردم اومدم نامزدت از اتاق آوردم بیر...
با سیلی که تو صورتم خورد دهنم بسته شد و باعث شد چشمام اشکی بشه...
به اینه نگاه کروم که دیدم گوشه ابروم پاره شده و رد دستش رو صورتم مونده.....
+چ...چتون شده ؟
چرا....چرا انقدر با من مشکل دارید؟(آروم و اشک)
_اینو زدم...آخرین بارت باشه که روی زن من دست بلند میکنی....
+چی؟....چی بهتون گفته که دارید اینجوری میکنید؟
من چرا باید روش دست بلند کنم....؟
اون ۵ ثانیه تو اتاق من موند و رفت...این بازیا چیه؟
مگه من مریضم که دست رو کسی بلند کنم....
سری بعد ساکت نمیمونم....جلوی این رفتارتون و این کاراتون....با پدر بزرگ در جریان میزارم این کاراتونو....
_انقدر ادای مظلوما رو در نیار....من نیلا رو باور دارم...
+واسه من مهم نیستش که شما کی رو باور دارید.....مهم اینکه من اینکارو انجام ندادم....
یک قطره خون از چاک ابروم شره کرد و افتاد کف اتاقم....
+من بی صاحاب نیستم کی اینطوری باهام رفتار کنید....
شاید باورتون نشه ولی تاحالا باهاش حرف نزده بودم....سر همون با فعل جمع باهاش حرف میزدم...
_دهنتو ببند....
یدونه زد تو دهنم که مزه خونو تو دهنم احساس کردم...
+(گریه بدون هق) از شما و اون نامزد جیغ جیغو و تازه به دوران رسیدتون که عین چی ازش میترسین نمیگذرم.....
_من....
از تو آینه گوشه ابروم و گوشه لبم پاره شده بود....
در اتاق و باز کردم و با پدرم مواجه شدم.....
+بابا....
×ا...ات؟ تهیونگ.....تو چه غلطی کردی؟
پدرمو با تهیونگ تنها گذاشتم و خودم رفتم سمت سرویس بهداشتی...تا صورتمو بشورم...
خیلی مشکوک بود....از اون طرف هم اون دوست دختر عوضیش....
P2
۲ ساعت گذشت و سعی کردم فراموش کنم و فقط درس خوندم. و وسطاش زخم پام که بر اثر شیشه بود رو باندپیچی کردم ...
که در اتاقم کوبیده شد و تهیونگ اومد داخل.....
+.....چیزی شده؟(جدی)
چرا شما ها با من اینجوری میکنید؟
گفتم که اشتباه کردم اومدم نامزدت از اتاق آوردم بیر...
با سیلی که تو صورتم خورد دهنم بسته شد و باعث شد چشمام اشکی بشه...
به اینه نگاه کروم که دیدم گوشه ابروم پاره شده و رد دستش رو صورتم مونده.....
+چ...چتون شده ؟
چرا....چرا انقدر با من مشکل دارید؟(آروم و اشک)
_اینو زدم...آخرین بارت باشه که روی زن من دست بلند میکنی....
+چی؟....چی بهتون گفته که دارید اینجوری میکنید؟
من چرا باید روش دست بلند کنم....؟
اون ۵ ثانیه تو اتاق من موند و رفت...این بازیا چیه؟
مگه من مریضم که دست رو کسی بلند کنم....
سری بعد ساکت نمیمونم....جلوی این رفتارتون و این کاراتون....با پدر بزرگ در جریان میزارم این کاراتونو....
_انقدر ادای مظلوما رو در نیار....من نیلا رو باور دارم...
+واسه من مهم نیستش که شما کی رو باور دارید.....مهم اینکه من اینکارو انجام ندادم....
یک قطره خون از چاک ابروم شره کرد و افتاد کف اتاقم....
+من بی صاحاب نیستم کی اینطوری باهام رفتار کنید....
شاید باورتون نشه ولی تاحالا باهاش حرف نزده بودم....سر همون با فعل جمع باهاش حرف میزدم...
_دهنتو ببند....
یدونه زد تو دهنم که مزه خونو تو دهنم احساس کردم...
+(گریه بدون هق) از شما و اون نامزد جیغ جیغو و تازه به دوران رسیدتون که عین چی ازش میترسین نمیگذرم.....
_من....
از تو آینه گوشه ابروم و گوشه لبم پاره شده بود....
در اتاق و باز کردم و با پدرم مواجه شدم.....
+بابا....
×ا...ات؟ تهیونگ.....تو چه غلطی کردی؟
پدرمو با تهیونگ تنها گذاشتم و خودم رفتم سمت سرویس بهداشتی...تا صورتمو بشورم...
خیلی مشکوک بود....از اون طرف هم اون دوست دختر عوضیش....
۱۲.۰k
۰۵ بهمن ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.