"وقتی بهت تجاوز کرد..."
"وقتی بهت تجاوز کرد..."
پارت۱
بوی الکل و سیگار همه جارو گرفته بود. دختر، پسرها ها هم همه مست بودنو میرقصیدن بعضیاشونم میرفتن تو اتاق و س.ک.س میکردن. بین این همه دختر یه دختر بود که چشم همه رو گرفته بود. دختری با موهای مشکی و چشم های عسلی،پوست سفید و اندام خوش فرمش که هر مردی اونو میخواست. دخترک اونجا کار میکرد نه اینکه هرزه باشه. اون بخاطره پوله خوبی توش بود اینکارو میکرد. دخترک اونجا گارسون بود.
.
.
.
در بار باز شد.همه با دیدن شخصی که وارد شد لرزه به جونشون افتاد.و اون شخص کسی نبود جز جئون جونگ کوک!
یه مافیای روانی سادیسمی!
همه ازش میترسیدن حتی پلیس!
اون بزرگ ترین مافیا هم بود کسی هم جرات درافتادن باهاش رو نداشت.
پسرک تنها پشت میزی نشست و دستشو بالا برد تا گارسون بره پیشش. هیچکس حاضر نبود بره اونا میدونستن که دخترک چیزی درباره اون نبود اونو هل دادن تا بره.
دخترک رفت سمت میزش.(اسمه دختر سوفیاست)
جونگکوک: ودکا.
سوفیا: چشم.
سوفیا رفت سمت بقیه. کله این مدت جونگ کوک نگاهش رو سوفیا بود. اونم مثله بقیه جذبه دخترک شد.
"ویوی جونگ کوک"
دختر خوشگلیه. بدنه سفیدش دیونه کنندس. اون باید ماله من باشه ماله منی کوچولو.
موقعی که اینو تو ذهنش گفت پوزخندی به لبش اومد.
دخترک ودکاشو آورد خواست بره که جونگکوک دستشو گرفت و.....
پارت۱
بوی الکل و سیگار همه جارو گرفته بود. دختر، پسرها ها هم همه مست بودنو میرقصیدن بعضیاشونم میرفتن تو اتاق و س.ک.س میکردن. بین این همه دختر یه دختر بود که چشم همه رو گرفته بود. دختری با موهای مشکی و چشم های عسلی،پوست سفید و اندام خوش فرمش که هر مردی اونو میخواست. دخترک اونجا کار میکرد نه اینکه هرزه باشه. اون بخاطره پوله خوبی توش بود اینکارو میکرد. دخترک اونجا گارسون بود.
.
.
.
در بار باز شد.همه با دیدن شخصی که وارد شد لرزه به جونشون افتاد.و اون شخص کسی نبود جز جئون جونگ کوک!
یه مافیای روانی سادیسمی!
همه ازش میترسیدن حتی پلیس!
اون بزرگ ترین مافیا هم بود کسی هم جرات درافتادن باهاش رو نداشت.
پسرک تنها پشت میزی نشست و دستشو بالا برد تا گارسون بره پیشش. هیچکس حاضر نبود بره اونا میدونستن که دخترک چیزی درباره اون نبود اونو هل دادن تا بره.
دخترک رفت سمت میزش.(اسمه دختر سوفیاست)
جونگکوک: ودکا.
سوفیا: چشم.
سوفیا رفت سمت بقیه. کله این مدت جونگ کوک نگاهش رو سوفیا بود. اونم مثله بقیه جذبه دخترک شد.
"ویوی جونگ کوک"
دختر خوشگلیه. بدنه سفیدش دیونه کنندس. اون باید ماله من باشه ماله منی کوچولو.
موقعی که اینو تو ذهنش گفت پوزخندی به لبش اومد.
دخترک ودکاشو آورد خواست بره که جونگکوک دستشو گرفت و.....
۳۹۲
۰۳ مهر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.