Part 7
Part 7
جیمین: خوب حالا اسمت چیه؟
....: خوب اسم من سویونه کیم سویون
جیمین: خوشبختم سویون
سویون: ممنون همچنین
جیمین: او راستی....میتونم شمارت رو داشته باشم؟
سویون: اوم...چرا که نه
جیمین گوشیشو داد به سویون و سویون شمارش رو برای جیمین زد
سویون:بفرمایین
جیمین: ممنون😉
جیمین همون لحظه با سویون زنگ زد که شماره خودش هم برای سویون بیوفته و بعد از هم خداحافظی کردن و سویون به طرف خونش و جیمین به طرف هتل حرکت کرد وقتی وارد شد با چهره نگران و عصبی اعضا رو به رو شد
کوک: هیونگ کجا بودی؟😠
تهیونگ: نمیگی نگران میشیم؟
جیهوپ: چرا تا الان بیرون بودی؟
یونگی: حداقل اون گوشی لعنتی رو جواب بده
جین: کجا بودی تا حالا؟
نامجون: میدونی ما از نگرانی نخابیدیم؟
جیمین: باشه باشه آروم توضیح میدم
کوک: بده
جیمین: ببینید امروز حالم...( و ماجرارو تعریف میکنه)
همه: اووووووو
تهیونگ: داداش عاشق شدی رفت
جیمین: نه بابا عاشق چیه؟ فقط خوشآمد از رفتارو اخلاقش
کوک: خوب همین دیگه این یعنی تو عاشق شدی
جیمین: بابا من فقط از شخصیتش خوشم اومد همین...
هوپی: پس چرا شمارش رو گرفتی؟
جیمین: همینطوری
یونگی: مثل این که اون دختره رو فراموش کردی...
جیمین تازه متوجه شده بود که توی این شب که با سویون بوده اوت دختره رو فراموش کرده براش عجیب بود که کاملا فراموش کرده بود اصلا یادش نبود همچین خوابی میبینه از یه طرف خوشحال بود و از یه طرف هم متعجب و کمی نگران ...
جین: هی جیمین کجایی؟
جیمین: همینجا
جین: نه اینجا نیستی...
جیمین: نه داشتم فکر میکردم راستی بچه ها کنسرت کیه؟
نامجون: دو روز دیگه
جیمین: آهان
....
ادامه دارد...
جیمین: خوب حالا اسمت چیه؟
....: خوب اسم من سویونه کیم سویون
جیمین: خوشبختم سویون
سویون: ممنون همچنین
جیمین: او راستی....میتونم شمارت رو داشته باشم؟
سویون: اوم...چرا که نه
جیمین گوشیشو داد به سویون و سویون شمارش رو برای جیمین زد
سویون:بفرمایین
جیمین: ممنون😉
جیمین همون لحظه با سویون زنگ زد که شماره خودش هم برای سویون بیوفته و بعد از هم خداحافظی کردن و سویون به طرف خونش و جیمین به طرف هتل حرکت کرد وقتی وارد شد با چهره نگران و عصبی اعضا رو به رو شد
کوک: هیونگ کجا بودی؟😠
تهیونگ: نمیگی نگران میشیم؟
جیهوپ: چرا تا الان بیرون بودی؟
یونگی: حداقل اون گوشی لعنتی رو جواب بده
جین: کجا بودی تا حالا؟
نامجون: میدونی ما از نگرانی نخابیدیم؟
جیمین: باشه باشه آروم توضیح میدم
کوک: بده
جیمین: ببینید امروز حالم...( و ماجرارو تعریف میکنه)
همه: اووووووو
تهیونگ: داداش عاشق شدی رفت
جیمین: نه بابا عاشق چیه؟ فقط خوشآمد از رفتارو اخلاقش
کوک: خوب همین دیگه این یعنی تو عاشق شدی
جیمین: بابا من فقط از شخصیتش خوشم اومد همین...
هوپی: پس چرا شمارش رو گرفتی؟
جیمین: همینطوری
یونگی: مثل این که اون دختره رو فراموش کردی...
جیمین تازه متوجه شده بود که توی این شب که با سویون بوده اوت دختره رو فراموش کرده براش عجیب بود که کاملا فراموش کرده بود اصلا یادش نبود همچین خوابی میبینه از یه طرف خوشحال بود و از یه طرف هم متعجب و کمی نگران ...
جین: هی جیمین کجایی؟
جیمین: همینجا
جین: نه اینجا نیستی...
جیمین: نه داشتم فکر میکردم راستی بچه ها کنسرت کیه؟
نامجون: دو روز دیگه
جیمین: آهان
....
ادامه دارد...
۲.۰k
۱۵ دی ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.