ویو چویا
ویو چویا
بعد از چند دقیقه یه مردی میخواد به اون دختره نزدیک بشه نمیدونم چرا خونم به جوش اومد اما خوب جفتشون هرزه ان به هم میان دیدم دختره مدام داره مرده رو پس میزنه اما مرده به زور خودشو بهش میچسبوند در آخر هم اون دختر یه اژدها احضار کرد و مرد رو بیهوش کرد به نظر اژدها از دستور دختر اطاعت میکرد فکر کنم محبت داره خیلی باحاله بود سرمو تکون دادم الان ازش تعریف کردم من چی دارم میگم بعد اون اتفاق فهمیدم دارم بهش زل میزنم و تحسینش میکنم من چم شده چند دقیقه گذشت اون دختر داشت رقاصها رو نگاه میکرد اما هنوز داشتم به اون دختر نگاه میکردم چشماش جوری بود که میخواستم توشون غرق بشم و لبخندش خیلی زیبا بود آخر انقدر به من نگاه کرد فهمیدم زیادی بهش زل زدم و سرم رو برگردوندم یه کمی هم سرخ شده بودم من الان شم شد یه لیوان دیگر رو با سرعت خوردن نه این امکان نداره من نمیتونم عاشق اون شده باشم این فقط یه هوسه چویا بیخیال شو تو کارای مهمتری داری
ادامه داد
ببخشید کم نوشتم
بعد از چند دقیقه یه مردی میخواد به اون دختره نزدیک بشه نمیدونم چرا خونم به جوش اومد اما خوب جفتشون هرزه ان به هم میان دیدم دختره مدام داره مرده رو پس میزنه اما مرده به زور خودشو بهش میچسبوند در آخر هم اون دختر یه اژدها احضار کرد و مرد رو بیهوش کرد به نظر اژدها از دستور دختر اطاعت میکرد فکر کنم محبت داره خیلی باحاله بود سرمو تکون دادم الان ازش تعریف کردم من چی دارم میگم بعد اون اتفاق فهمیدم دارم بهش زل میزنم و تحسینش میکنم من چم شده چند دقیقه گذشت اون دختر داشت رقاصها رو نگاه میکرد اما هنوز داشتم به اون دختر نگاه میکردم چشماش جوری بود که میخواستم توشون غرق بشم و لبخندش خیلی زیبا بود آخر انقدر به من نگاه کرد فهمیدم زیادی بهش زل زدم و سرم رو برگردوندم یه کمی هم سرخ شده بودم من الان شم شد یه لیوان دیگر رو با سرعت خوردن نه این امکان نداره من نمیتونم عاشق اون شده باشم این فقط یه هوسه چویا بیخیال شو تو کارای مهمتری داری
ادامه داد
ببخشید کم نوشتم
۱.۵k
۳۰ تیر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.