مرگ تا عشق پارت ۳۲
اما نمیتونم این کارو کنم میدونی چرا ؟؟؟
ات:........
کوک:میدونی
ات:..ی..یعنی تو هم میخواستی عذابم بدی ؟؟😥
فکر میکردم تو با بقیه فرق میکردی
فکر میکردم بعد اینکه اومدم خونه تو دیگه زندگیم خوب میشه .
کوک: ات منو ببخشش میخواستم بهت بگم خیلی دوست دارم خیلی اونقدر که حتی حاضرم پدرت بیخیال شم بچسبم به زندگیم .
ات، ایو زن برادرم تهیونگه
اون اول که تازه اومده بودی نمیدونستم چه آدمی هستی فکر میکردم مثل پدرتی اما اشتباه کردم .
تهیونگ رفته بوسان مجبور بودم توی خونم نگهش دارم .
ات از این به بعد آزادی میتونی برئ میتونی بمونی.
ولب اگه موندی میخوام که با من ازدواج کنی پیشم بمونی برای همیشه . نگران پدرت هم نباش تهیونگ توی بوسان دنبال مدرک می گشت بعد از جمع کردم مدرک و امضا اونو انداختیم زندان .
ات : نمیدونستم چکار کنم ولی خب نمیتونستم بگم هیچ حسی به کوک ندارم .
تو این مدتی که توی این عمارت بودم بهش وابسته شدم
ات:........
کوک:میدونی
ات:..ی..یعنی تو هم میخواستی عذابم بدی ؟؟😥
فکر میکردم تو با بقیه فرق میکردی
فکر میکردم بعد اینکه اومدم خونه تو دیگه زندگیم خوب میشه .
کوک: ات منو ببخشش میخواستم بهت بگم خیلی دوست دارم خیلی اونقدر که حتی حاضرم پدرت بیخیال شم بچسبم به زندگیم .
ات، ایو زن برادرم تهیونگه
اون اول که تازه اومده بودی نمیدونستم چه آدمی هستی فکر میکردم مثل پدرتی اما اشتباه کردم .
تهیونگ رفته بوسان مجبور بودم توی خونم نگهش دارم .
ات از این به بعد آزادی میتونی برئ میتونی بمونی.
ولب اگه موندی میخوام که با من ازدواج کنی پیشم بمونی برای همیشه . نگران پدرت هم نباش تهیونگ توی بوسان دنبال مدرک می گشت بعد از جمع کردم مدرک و امضا اونو انداختیم زندان .
ات : نمیدونستم چکار کنم ولی خب نمیتونستم بگم هیچ حسی به کوک ندارم .
تو این مدتی که توی این عمارت بودم بهش وابسته شدم
۴۰.۴k
۰۴ خرداد ۱۴۰۰
دیدگاه ها (۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.