به وقت عاشقی ♡... ادامه... p=55

ا. ت=(شب بود و کنار یه پرتگاه نگه داشتیم و باهم درازکشیدیم و به ستاره ها نگاه میکردیم و سرم رو دستاش بود...)
کوک=چرا اینقدر گرفته ای؟
ا. ت=یکم خستم... نه... خیلی خستم...
کوک=درست میشه عشقم... برمیگردیم کره و یه زندگی جدید می‌سازیم....
ا. ت=(لبخند)... بهش فکر نکن... کنار تو هرجایی خوبه... حتی اینجا
کوک=چرا اینطوری هستی؟
ا. ت=چطوری؟
کوک=کلمه به کلمت باعث میشه احساس کنم مهمم... کنار تو انگار یکی دیگم... احساسی که کنارت دارم و خیلی دوست دارم... خوشحالم که وارد زندگیم شدی....
ا. ت=(دست از نگاه کردن به ستاره ها برداشتم و چرخیدم سمت صورتش که نگاهش به من افتاد)
کوک=هوم؟
ا. ت=کوک... تو اگه یه آدمکش بزرگم بودی من بازم کنارت میموندم...بدون تو حتی نمیتونم نفس بکشم... تو مثل یه فرشته زندگیم و تغییر دادی...
کوک=خرابش کردم...
ا. ت=زیباش کردی!... شاید برات تکراری شده باشه اما کوک.....من واقعا دوست دارم♡...
کوک=هرگز برام تکراری نمیشه! منم خیلی دوست دارم♡...