چند پارتی یونگی خیانت
_خب راستش من واست یه هدیه گرفتم.....
و اینو تستش کردم رو لباسم.....
بزار برات بیارم....
رفت از توی کشو یه عطر بنفش رنگ آورد با یک جعبه سفید....
+یونگی....
مم...ممنونم(بغض)
و رفتم طرفش و محگم بغلش کردم..
_هی تو خیلی کوچولویی...
باید خم شم بغلت کنم!
+مسخرم نکنا.....
و یونگی هلن و از لب بوسید....
و هلن با خیال راحت رفت تو بغلش خوابید
پیام این تکست(این یعنی با زنه نخوابیده)
(ساعت ۴ صبح)
چشمامو باز کردم ولی یونگیو کنار خودم ندیدم.....
از پله ها رفتم پایین.....
دیدم یونگی داره با تلفن صحبت میکنه.....
_عزیزم گریه نکن....
_منم دلم برات تنگ شده....
_قول میدم فردا صبح بیام ببینمت....
همین طور که روی پله چهارمی وایساده بودم گفتم
+ی..یونگی؟
_هه..منم بهت زنگ میزنم....
و بدو بدو از پله ها رفت بالا تا وسایلشو جمع کنه....
_هی...وایسا...وایسا بهت توضیح میدم...هلن لطفا.....وایسا میگم...
+خب وایسادم وایسم که چی بشه دقیقا؟؟؟
_مم باید بهت توضیح بدم میفهمی؟؟
+احتیاجی به توضیح نیست میگم...
_کجااا میری این وقت شب؟
+به توومربوط نیست مگه برای تو مهمه؟ها؟؟؟
_میگم بهت توضیح میوم لعنتی(داد)
+بیا دادگاه اونجا توضیح بده...
_چ..چی؟
من نمیزارم...
من دوست دارم!
+اگه دوستم داشتی با اون زنه نمیخوابیدی!
فقط بخاطر اینکه بچه دار نمیشدم رفتی باهاش؟
_من ...من قسم میخورم....باهاش نخوابیدم....
+مهم نیست...
دلت که براش تنگ شده!
ولی دلت برای من تنگ نشده بود(میشینه رو تخت و گریه میکنه)
_هلن؟
من نصف شب بخاطر اینکه این قضیه رو بهت بگم به چیزی گفتم....
سر این قضیه حالم خوب نبود....
یونگی نشست روی تخت کنار هلن و هلن که داشت گریه میکرد و گرفت بغلش.....
_هیششش
من بهت توضیح میدم
قول میدم اگه توضیح بدم اینقدر چشمای خوشگلتو گریون نمیکنی!
ببینم به من اعتماد داری؟
آروم شده بود
+توضیح بده بهم...
_ببین من حدود یک ماه باید این زنو بازی بدم که باهامون توی قرار داد نرم بشه....
از اون ۱ ماه سه هفته ش رفته...
فقط یک هفته دیگه صبر کن....
فردا صبح میخواستم بهت بگم....
یونگی اونو محکم تر تو بغلش فشرد و دستاشو گرفت....
_چرا دستات انقدر سردن؟
یعنی تو به من اعتماد نداشتی که من بهت خیانت نمیکنم؟
+ببینم تاحالا بوسیدیش؟.
_معلومه که نه....
من به جز تو هیچکسو نمیبوسم!
+خوابیدی باهاش؟(بغض)
_بهت میگم نبوسیدمش بعد تو میگی خوابیدی باهاش؟؟....
خیلی بی منطقیا
و اینو تستش کردم رو لباسم.....
بزار برات بیارم....
رفت از توی کشو یه عطر بنفش رنگ آورد با یک جعبه سفید....
+یونگی....
مم...ممنونم(بغض)
و رفتم طرفش و محگم بغلش کردم..
_هی تو خیلی کوچولویی...
باید خم شم بغلت کنم!
+مسخرم نکنا.....
و یونگی هلن و از لب بوسید....
و هلن با خیال راحت رفت تو بغلش خوابید
پیام این تکست(این یعنی با زنه نخوابیده)
(ساعت ۴ صبح)
چشمامو باز کردم ولی یونگیو کنار خودم ندیدم.....
از پله ها رفتم پایین.....
دیدم یونگی داره با تلفن صحبت میکنه.....
_عزیزم گریه نکن....
_منم دلم برات تنگ شده....
_قول میدم فردا صبح بیام ببینمت....
همین طور که روی پله چهارمی وایساده بودم گفتم
+ی..یونگی؟
_هه..منم بهت زنگ میزنم....
و بدو بدو از پله ها رفت بالا تا وسایلشو جمع کنه....
_هی...وایسا...وایسا بهت توضیح میدم...هلن لطفا.....وایسا میگم...
+خب وایسادم وایسم که چی بشه دقیقا؟؟؟
_مم باید بهت توضیح بدم میفهمی؟؟
+احتیاجی به توضیح نیست میگم...
_کجااا میری این وقت شب؟
+به توومربوط نیست مگه برای تو مهمه؟ها؟؟؟
_میگم بهت توضیح میوم لعنتی(داد)
+بیا دادگاه اونجا توضیح بده...
_چ..چی؟
من نمیزارم...
من دوست دارم!
+اگه دوستم داشتی با اون زنه نمیخوابیدی!
فقط بخاطر اینکه بچه دار نمیشدم رفتی باهاش؟
_من ...من قسم میخورم....باهاش نخوابیدم....
+مهم نیست...
دلت که براش تنگ شده!
ولی دلت برای من تنگ نشده بود(میشینه رو تخت و گریه میکنه)
_هلن؟
من نصف شب بخاطر اینکه این قضیه رو بهت بگم به چیزی گفتم....
سر این قضیه حالم خوب نبود....
یونگی نشست روی تخت کنار هلن و هلن که داشت گریه میکرد و گرفت بغلش.....
_هیششش
من بهت توضیح میدم
قول میدم اگه توضیح بدم اینقدر چشمای خوشگلتو گریون نمیکنی!
ببینم به من اعتماد داری؟
آروم شده بود
+توضیح بده بهم...
_ببین من حدود یک ماه باید این زنو بازی بدم که باهامون توی قرار داد نرم بشه....
از اون ۱ ماه سه هفته ش رفته...
فقط یک هفته دیگه صبر کن....
فردا صبح میخواستم بهت بگم....
یونگی اونو محکم تر تو بغلش فشرد و دستاشو گرفت....
_چرا دستات انقدر سردن؟
یعنی تو به من اعتماد نداشتی که من بهت خیانت نمیکنم؟
+ببینم تاحالا بوسیدیش؟.
_معلومه که نه....
من به جز تو هیچکسو نمیبوسم!
+خوابیدی باهاش؟(بغض)
_بهت میگم نبوسیدمش بعد تو میگی خوابیدی باهاش؟؟....
خیلی بی منطقیا
۲۵.۸k
۲۵ شهریور ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.