فقط برای تو P. 3
(۱۶:۲۰)
ناهارمو خوردم و یه دوش گرفتم مامانینا هنوز نیومده بودن
بهتره برم پیش جونگ کوک..قول دادم به بیچاره
بزار بهش زنگ بزنم
+سلام جونگکوکا
:اره اره ..سلام یونا شی
+خونه ای
:معلومه که هستم بیا حتما
+باشه باشه الان میام..
رفتم تو اتاقم یه نیم تنه سفید با یه شلوار بگ مشکی پوشیدم و موهامو از بالا بستم رفتم
اصلااا حال و حوصله جونگ کوکو و ویدیو گرفتن نداشتم
رفتم یه چیزی خوردم و ماشین و برداشتم رفتم سمت خونه جونگ کوک
+تق تق تق کسی خونس(با خنده)
با چیزی که دیدم خنده از رو لبام محو شد..
او ..اونا کفشای تهیونگ بودن
:یونا شی منتظرت بودم..بیا داخل تهیونگ هیونگ هم اینجاست خواستم سورپرایزت کنم
+هه هه(خنده زورکی)
:تهیونگ هیونگ اونجا نشسته رو کاناپه برو پیشش تا من بیام
پسره ی احمق!(با جونگکوکه-دور از جونش)
رفتم و دیدم گوشی دستشه و داره میخنده
با دیدن من لبخندش رو لبش ماسید
_تو..تواینجا چیکار میکنی؟!!
هیچی نگفتم و با ۵ متر فاصله ازش نشستم..
جونگکوک اومد
::خب خب زوجای عاشق چه خبرا..چ..چرا انقدر از هم دور نشستید؟؟!!
+جونگکوک..ما دیگه عاشق هم نیستیم... تهیونگ هم قراره با جانگ هانول ازدواج کنه!
دروغ میگفتم هنوزم دوستش داشتم..
_با حرفی که یونا گفتم یه چیزی ته دلم خالی شد و احساس بغض بهم دست داد..دوستش داشتم ولی خب مطمئنم باردار نمیشد...ما بیشتر از ۵۰ بار با هم رابطه داشتیم...اره اره باردار نمیشد..ولی الان فقط هانول واسم مهمه اونه که میخواد برام بچه بیاره اره ...ولش کن..
جونگکوک به سمت تهیونگ برگشت
#وانشات
#تهیونگ
#بی_تی_اس
#فیک
#کیدراما
ناهارمو خوردم و یه دوش گرفتم مامانینا هنوز نیومده بودن
بهتره برم پیش جونگ کوک..قول دادم به بیچاره
بزار بهش زنگ بزنم
+سلام جونگکوکا
:اره اره ..سلام یونا شی
+خونه ای
:معلومه که هستم بیا حتما
+باشه باشه الان میام..
رفتم تو اتاقم یه نیم تنه سفید با یه شلوار بگ مشکی پوشیدم و موهامو از بالا بستم رفتم
اصلااا حال و حوصله جونگ کوکو و ویدیو گرفتن نداشتم
رفتم یه چیزی خوردم و ماشین و برداشتم رفتم سمت خونه جونگ کوک
+تق تق تق کسی خونس(با خنده)
با چیزی که دیدم خنده از رو لبام محو شد..
او ..اونا کفشای تهیونگ بودن
:یونا شی منتظرت بودم..بیا داخل تهیونگ هیونگ هم اینجاست خواستم سورپرایزت کنم
+هه هه(خنده زورکی)
:تهیونگ هیونگ اونجا نشسته رو کاناپه برو پیشش تا من بیام
پسره ی احمق!(با جونگکوکه-دور از جونش)
رفتم و دیدم گوشی دستشه و داره میخنده
با دیدن من لبخندش رو لبش ماسید
_تو..تواینجا چیکار میکنی؟!!
هیچی نگفتم و با ۵ متر فاصله ازش نشستم..
جونگکوک اومد
::خب خب زوجای عاشق چه خبرا..چ..چرا انقدر از هم دور نشستید؟؟!!
+جونگکوک..ما دیگه عاشق هم نیستیم... تهیونگ هم قراره با جانگ هانول ازدواج کنه!
دروغ میگفتم هنوزم دوستش داشتم..
_با حرفی که یونا گفتم یه چیزی ته دلم خالی شد و احساس بغض بهم دست داد..دوستش داشتم ولی خب مطمئنم باردار نمیشد...ما بیشتر از ۵۰ بار با هم رابطه داشتیم...اره اره باردار نمیشد..ولی الان فقط هانول واسم مهمه اونه که میخواد برام بچه بیاره اره ...ولش کن..
جونگکوک به سمت تهیونگ برگشت
#وانشات
#تهیونگ
#بی_تی_اس
#فیک
#کیدراما
۱۲.۶k
۰۶ شهریور ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.