پلیس خلافکار من
پلیس خلافکار من
*<My criminal police>*
پارت ۱۶
(یک ساعت بعد)
ا.ت:کوک پاتو از جای من بکش بیرون
کوک:ا.ت ازن تخته جا نداره
ا.ت:برو اونور تر
کوک:خیلی خوب باشه
کوک:
وقتی چشاشو میبست بهش خیره میشدم واقا کیوت و خشگل و البته کلاه شقه دلم میخواست بخورمش(نه به ذهن منحرف)
نزدیکش شدم و بقلش کردم
ا.ت:ک کوک چیکار میکنی برو اونور
کوک:نوموخوام
ا.ت:برو اونور
کوک:میخوام تو بغلت بخوابم
ا.ت:
خیلی چسبیده بود بهم و جدا نمیشد یه ایش کوتاه گفتم و خوابیدم
به زور جابهجا میشدم خیلی سفت بغلم کرده بود
تقریبا یه ۵ سالی میشد کسی منو اینجوری بغل نکرده بود
به هرحال با اون شرایط بالاخره خوابم برد
(صبح)
کوک:
صبح بلند شدم دیدم ا.ت محکم بغلم کرده یه بوسه کوچیک رو پیشونیش گذاشتم
میخواستم بلند بشم که ا.ت حرف زد
ا.ت:کجا میری؟
کوک: م من؟برم دسشویی
ا.ت:نمیخواد بگیر بخواب
کوک:ا.ت؟حالت خوبه؟
ا.ت:بخواب
کوک:ب باشه چشم
ا.ت:آفرین
کوک:
هی نزدیکتر میشد و محکم تر بغلم میکرد
منم بغلش کردم و خوابیدم
(۲ساعت بعد)
کوک:
بلند شدم دیدم ا.ت نیس رفتم دست و صورتم و شستم و رفتم تو دسشویی
داشتم کارمو میکردم
که ا.ت اومد تو
کوک:یا ابلفضل ا.ت تو دسشوییما
ا.ت:میدونم
کوک:
اومد سمتم و هولم داد به دیوار و دستاشو رو سینم گذاشت
اومد نزیک صورتم ...
لایک؟:(
*<My criminal police>*
پارت ۱۶
(یک ساعت بعد)
ا.ت:کوک پاتو از جای من بکش بیرون
کوک:ا.ت ازن تخته جا نداره
ا.ت:برو اونور تر
کوک:خیلی خوب باشه
کوک:
وقتی چشاشو میبست بهش خیره میشدم واقا کیوت و خشگل و البته کلاه شقه دلم میخواست بخورمش(نه به ذهن منحرف)
نزدیکش شدم و بقلش کردم
ا.ت:ک کوک چیکار میکنی برو اونور
کوک:نوموخوام
ا.ت:برو اونور
کوک:میخوام تو بغلت بخوابم
ا.ت:
خیلی چسبیده بود بهم و جدا نمیشد یه ایش کوتاه گفتم و خوابیدم
به زور جابهجا میشدم خیلی سفت بغلم کرده بود
تقریبا یه ۵ سالی میشد کسی منو اینجوری بغل نکرده بود
به هرحال با اون شرایط بالاخره خوابم برد
(صبح)
کوک:
صبح بلند شدم دیدم ا.ت محکم بغلم کرده یه بوسه کوچیک رو پیشونیش گذاشتم
میخواستم بلند بشم که ا.ت حرف زد
ا.ت:کجا میری؟
کوک: م من؟برم دسشویی
ا.ت:نمیخواد بگیر بخواب
کوک:ا.ت؟حالت خوبه؟
ا.ت:بخواب
کوک:ب باشه چشم
ا.ت:آفرین
کوک:
هی نزدیکتر میشد و محکم تر بغلم میکرد
منم بغلش کردم و خوابیدم
(۲ساعت بعد)
کوک:
بلند شدم دیدم ا.ت نیس رفتم دست و صورتم و شستم و رفتم تو دسشویی
داشتم کارمو میکردم
که ا.ت اومد تو
کوک:یا ابلفضل ا.ت تو دسشوییما
ا.ت:میدونم
کوک:
اومد سمتم و هولم داد به دیوار و دستاشو رو سینم گذاشت
اومد نزیک صورتم ...
لایک؟:(
۲.۱k
۱۶ شهریور ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.