(پارت7)
(پارت7)
یونا*ویو
ا.ت چرا نیومد؟
حتما کار داره ولی خطرناکه برم تو کلاس.
کوک*ویو.
دکمه های لباسم رو کندم.
رفتم سمتش.
یونا*ویو.
دارم میرم ببینم.
کجاست.
یونا:مدرسه درش بسته هست حتما رفته خونش تو خلی دختر مثلا چه خطری اون جئون جانگ کوک چیکار میتونه بکنه،خب خیلی کارا.
منم دیگه برم خونم.
دیرشد.
خیلی وقته منتظر این ا.ت خنگ هستم.
رفتم خونم.
نویسنده ویو.
یونا رفت خونش.
و فقط ا.ت و جانکوک.
داخل مدرسه هستن.
کوک*ویو.
رفتم سمتش.
پاشد از ترسش.
ا.ت:داری چیکار میکنی
کوک:دیگه متوجه میشی که
داشتم همینجوری میگفتم.
من میرفتم جلو.
و ا.ت میرفت عقب.
که چسبید به دیوار.
کوک:هیچ راه فراری نداری.
ا.ت:برو کنار عوضی.
کوک:می خوای چیکار کنی
ا.ت:.........
که دستام رو تند بردم.
سمت لباساش و تا در بیارم لباساش رو.
نویسنده ویو.
جانکوک دستاش رو برد.
سمت لباسای ا.ت تا در بیاره لباسای ا.ت رو.
ا.ت دستای جانکوک رو گرفت.
ولی جانکوک با دستاش پیر هن.
ا.ت رو در اورد
ا.ت:ولم کن(با داد)
جانکوک کار خودش رو میکرد.
و.ت فریاد میزد ولم کن همونجوری هر ثانیه.
لباس ا.ت رو در اورد کرد.
لباسای خودش رو کامل در اورد.
کمر بند شلوارش رو در اورد.
انداخت یه گوشه.
(۱۵ دقیقه بعد)
جانکوک به ا.ت تجاوز کرد.
کرد.
جانکوک لباساش رو پوشید.
ا.ت:چیکار کردی با من کس کش(با گریه)
کوک:لباسات رو بپوش.
لباساش رو پوشید ا.ت
دست ا.ت رو گرفت.
تند برد از کلاس بیرون.
هیچکس هم نبود داخل مدرسه.
ا.ت:ولم کن کثافت(با گریه.)
کوک:خفه شو
ا.ت:ازت متنفرم جئون جانگ کوک(با گریه)
کوک:............
رفتن داخل انبار.
دستای ا.ت رو بزور با تناب صفت بست.
یه چسب برداشت.
بزنه به دهن ا.ت
ا.ت:ولم کن(با داد)
جانکوک بزور به دهنش چسب زد.
کشون کشون ا.ت رو برد.
داخل سرد خونه.
(اون چه مدرسه ای بوده دیگه سرد خونه داشته)
ا.ت رو پرت کرد داخل اتاق.
کوک*ویو.
دختره رو انداختم داخل سرد خونه.
رفتم دفتر مدیر.
لب تابش ر برداشتم.
بخاطر دوربین مداربسته ها.
بعدش رفتم تو سرد خونه.
دما رو گذاشتم روی 8 درجه.
که نمیره.
رفتم خونه بو خیال راحت.
نویسنده ویو.
جانکوک رفت خونه ولی.
کمر بنده شلوارش..........
پایان این پارت
یونا*ویو
ا.ت چرا نیومد؟
حتما کار داره ولی خطرناکه برم تو کلاس.
کوک*ویو.
دکمه های لباسم رو کندم.
رفتم سمتش.
یونا*ویو.
دارم میرم ببینم.
کجاست.
یونا:مدرسه درش بسته هست حتما رفته خونش تو خلی دختر مثلا چه خطری اون جئون جانگ کوک چیکار میتونه بکنه،خب خیلی کارا.
منم دیگه برم خونم.
دیرشد.
خیلی وقته منتظر این ا.ت خنگ هستم.
رفتم خونم.
نویسنده ویو.
یونا رفت خونش.
و فقط ا.ت و جانکوک.
داخل مدرسه هستن.
کوک*ویو.
رفتم سمتش.
پاشد از ترسش.
ا.ت:داری چیکار میکنی
کوک:دیگه متوجه میشی که
داشتم همینجوری میگفتم.
من میرفتم جلو.
و ا.ت میرفت عقب.
که چسبید به دیوار.
کوک:هیچ راه فراری نداری.
ا.ت:برو کنار عوضی.
کوک:می خوای چیکار کنی
ا.ت:.........
که دستام رو تند بردم.
سمت لباساش و تا در بیارم لباساش رو.
نویسنده ویو.
جانکوک دستاش رو برد.
سمت لباسای ا.ت تا در بیاره لباسای ا.ت رو.
ا.ت دستای جانکوک رو گرفت.
ولی جانکوک با دستاش پیر هن.
ا.ت رو در اورد
ا.ت:ولم کن(با داد)
جانکوک کار خودش رو میکرد.
و.ت فریاد میزد ولم کن همونجوری هر ثانیه.
لباس ا.ت رو در اورد کرد.
لباسای خودش رو کامل در اورد.
کمر بند شلوارش رو در اورد.
انداخت یه گوشه.
(۱۵ دقیقه بعد)
جانکوک به ا.ت تجاوز کرد.
کرد.
جانکوک لباساش رو پوشید.
ا.ت:چیکار کردی با من کس کش(با گریه)
کوک:لباسات رو بپوش.
لباساش رو پوشید ا.ت
دست ا.ت رو گرفت.
تند برد از کلاس بیرون.
هیچکس هم نبود داخل مدرسه.
ا.ت:ولم کن کثافت(با گریه.)
کوک:خفه شو
ا.ت:ازت متنفرم جئون جانگ کوک(با گریه)
کوک:............
رفتن داخل انبار.
دستای ا.ت رو بزور با تناب صفت بست.
یه چسب برداشت.
بزنه به دهن ا.ت
ا.ت:ولم کن(با داد)
جانکوک بزور به دهنش چسب زد.
کشون کشون ا.ت رو برد.
داخل سرد خونه.
(اون چه مدرسه ای بوده دیگه سرد خونه داشته)
ا.ت رو پرت کرد داخل اتاق.
کوک*ویو.
دختره رو انداختم داخل سرد خونه.
رفتم دفتر مدیر.
لب تابش ر برداشتم.
بخاطر دوربین مداربسته ها.
بعدش رفتم تو سرد خونه.
دما رو گذاشتم روی 8 درجه.
که نمیره.
رفتم خونه بو خیال راحت.
نویسنده ویو.
جانکوک رفت خونه ولی.
کمر بنده شلوارش..........
پایان این پارت
۹.۴k
۲۴ مهر ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.