بی رحم تر از همه/پارت2
شوگا: بسیارخب...
چند نفرو بفرست جاییکه باهاش تصادف کردی ببین از دختره چیزی اون اطراف هست؟
جیمین: قبلا اینکارو کردم...
ماشین همراهش بود...نزدیکای جاده پارکش کرده بود...خودش پیاده شده بود اما کسی همراش نبوده
شوگا: مدرکی از هویتش پیدا کردین؟
جیمین: یه گوشی تو ماشینش بود...بقیش چیزای مهمی نبود کارت شناساییشم بود
شوگا: حتما از دیشب تا حالا که بیمارستانه مشخص شده زندس یا مرده یکیو بفرست تحقیق کنه ببینه دختره زندس یا نه و اینکه کسی از خانوادش اومده سراغش پیداش کنه؟
جیمین: حتما
تهیونگ: اگه زنده بود باید بکشمش؟
شوگا: بزار اول تحقیق کنن...
از زبان جیمین:
از اتاق هیونگ بیرون اومدیم رفتم که یه نفرو بفرستم بیمارستان سر در بیاره ببینه دختره در چه حاله تهیونگ و جونگکوک هم رفتن پی کارای خودشون...
یکی از افرادمون به اسم کای رو صدا زدم: باید بری بیمارستان
ببین دختری که دیشب رسوندیش بیمارستان حالش چطوره...نباید کسی بدونه ما بردیمش اسمش رو کارت شناساییش هست
کای : چشم قربان...
از زبان کای: رفتم به بیمارستانی که دختره بستری بود رفتم پذیرش: ببخشید خانوم دیشب یه دخترو که تصادف کرده بود آوردن اینجا
پرستار: اسمشون؟
کای: لی هایون...دوستمه.... میخوام بدونم حالش چطوره و اگه ممکنه ببینمش
پرستار: امکان ملاقات نیس...توی کماست اما میتونید از وضعیت بیمار از طریق پزشکشون مطلع بشید
کای: مچکرم کجا میتونم ملاقاتشون کنم؟
پرستار: توی اتاق ۵۰۲ هستن بالا سر بیمار
کای: مچکرم...
رفتم به اون اتاق و پزشکو پیدا کردم ازش وضعیت دختره رو پرسیدم که گفت: ضربه خیلی بدی به سرش وارد شده ولی اگر تا ۴۸ ساعت آینده به هوش بیاد که هیچی اگه نیاد احتمال زنده موندنش کمه تازه اگرم به هوش بیاد معلوم نیس چجوری باشه
کای: یعنی چی معلوم نیس؟
دکتر: یعنی ممکنه حافظشو از دست داده باشه
کای: که اینطور!
ممنون
دکتر: اگه خانوادشو میشناسین بهشون خبر بدین دیشب که آوردنش نه کارت شناسایی نه موبایلی همراش نبود که به خونوادش اطلاع بدیم
کای: حتما.
سریع از بیمارستان دور شدم...میترسیدم بهم شک کنن یکم فیلم بازی کردم که مبادا گیر بدن بگن تو آوردیش بیمارستان برگشتم عمارت و رفتم که به جیمینشی گزارش بدم... توی عمارت نبودن داشتم میرفتم بالا که برم پیش رییس(شوگا) که جونگکوکشی جلومو گرفت: صبر کن...
تو...رفتی بیمارستان؟!
کای: بله آقا
جونگکوک: بهم بگو ببینم چی شد؟
کای: گفتن که دختره تو کماس اگرم به هوش بیاد شاید حافظه نداشته باشه
جونگکوک: که اینطور... میتونی بری
کای: میخواستم به رییس گزارش بدم
جونگکوک: خودم بهش میگم...میتونی بری
از زبان جونگکوک: برگشتم بالا رفتم تو اتاق هیونگ...فقط تهیونگ پیشش بود
چند نفرو بفرست جاییکه باهاش تصادف کردی ببین از دختره چیزی اون اطراف هست؟
جیمین: قبلا اینکارو کردم...
ماشین همراهش بود...نزدیکای جاده پارکش کرده بود...خودش پیاده شده بود اما کسی همراش نبوده
شوگا: مدرکی از هویتش پیدا کردین؟
جیمین: یه گوشی تو ماشینش بود...بقیش چیزای مهمی نبود کارت شناساییشم بود
شوگا: حتما از دیشب تا حالا که بیمارستانه مشخص شده زندس یا مرده یکیو بفرست تحقیق کنه ببینه دختره زندس یا نه و اینکه کسی از خانوادش اومده سراغش پیداش کنه؟
جیمین: حتما
تهیونگ: اگه زنده بود باید بکشمش؟
شوگا: بزار اول تحقیق کنن...
از زبان جیمین:
از اتاق هیونگ بیرون اومدیم رفتم که یه نفرو بفرستم بیمارستان سر در بیاره ببینه دختره در چه حاله تهیونگ و جونگکوک هم رفتن پی کارای خودشون...
یکی از افرادمون به اسم کای رو صدا زدم: باید بری بیمارستان
ببین دختری که دیشب رسوندیش بیمارستان حالش چطوره...نباید کسی بدونه ما بردیمش اسمش رو کارت شناساییش هست
کای : چشم قربان...
از زبان کای: رفتم به بیمارستانی که دختره بستری بود رفتم پذیرش: ببخشید خانوم دیشب یه دخترو که تصادف کرده بود آوردن اینجا
پرستار: اسمشون؟
کای: لی هایون...دوستمه.... میخوام بدونم حالش چطوره و اگه ممکنه ببینمش
پرستار: امکان ملاقات نیس...توی کماست اما میتونید از وضعیت بیمار از طریق پزشکشون مطلع بشید
کای: مچکرم کجا میتونم ملاقاتشون کنم؟
پرستار: توی اتاق ۵۰۲ هستن بالا سر بیمار
کای: مچکرم...
رفتم به اون اتاق و پزشکو پیدا کردم ازش وضعیت دختره رو پرسیدم که گفت: ضربه خیلی بدی به سرش وارد شده ولی اگر تا ۴۸ ساعت آینده به هوش بیاد که هیچی اگه نیاد احتمال زنده موندنش کمه تازه اگرم به هوش بیاد معلوم نیس چجوری باشه
کای: یعنی چی معلوم نیس؟
دکتر: یعنی ممکنه حافظشو از دست داده باشه
کای: که اینطور!
ممنون
دکتر: اگه خانوادشو میشناسین بهشون خبر بدین دیشب که آوردنش نه کارت شناسایی نه موبایلی همراش نبود که به خونوادش اطلاع بدیم
کای: حتما.
سریع از بیمارستان دور شدم...میترسیدم بهم شک کنن یکم فیلم بازی کردم که مبادا گیر بدن بگن تو آوردیش بیمارستان برگشتم عمارت و رفتم که به جیمینشی گزارش بدم... توی عمارت نبودن داشتم میرفتم بالا که برم پیش رییس(شوگا) که جونگکوکشی جلومو گرفت: صبر کن...
تو...رفتی بیمارستان؟!
کای: بله آقا
جونگکوک: بهم بگو ببینم چی شد؟
کای: گفتن که دختره تو کماس اگرم به هوش بیاد شاید حافظه نداشته باشه
جونگکوک: که اینطور... میتونی بری
کای: میخواستم به رییس گزارش بدم
جونگکوک: خودم بهش میگم...میتونی بری
از زبان جونگکوک: برگشتم بالا رفتم تو اتاق هیونگ...فقط تهیونگ پیشش بود
۱۰.۹k
۳۰ اردیبهشت ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۸)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.