وقتی دوست پسرت بهترین مأمور بود و تو مافیا بودی
وقتی دوست پسرت بهترین مأمور بود و تو مافیا بودی
ویو ته
داشتم دیونه میشم یعنی این دختره کی که هیچ ردی از خودش نمیزار مم باید بفهمم کیی داشتم با خودم کلنجار میرفتم که ات زنگ زد
ات:سلام ددی
ته:سلام بیب(بی حال)
ات:چی شده لی حالی ددی باز هم نتونستی پیداش کنی
ته:آره ولش کجایی بیام دنبالت بری بیرون
ات:ام... ام من خونم
ته:باشه الان میام(شکاک)
ویو ته
ات خیلی مشکوک بود نمیدونم چرا ولی باید بفهمم رفتم دنبالش
ته:سوارشو بیب
ات:سلام ددی
ته:سلام
ات:کجا میریم
ته:اول بریم ی بستنی بخوریم
*داشتن بستنی میخوردن که بیسیم ته خبرش کردن
دستیار ته:ریئس ی سریع خودتون رو برسونید سریعععععع
ته:برای چی
دستیار ته:از اون دختره مدرک پیدا کردیم
ته:الان میام
ات:چی شده
ته:نمیدونم
*ته انقدر با سرعت میرفت که نزدیک بود تصادف کنه و ات هم با خودش برده بود که رسیدن
ته:اونجووووووو(اسم دستیار ته)
اونجو:بله ریئس
ته:خب بگو برای چی منو کشوندی اینجا
اونجو:قربان دو ساعت پیش اینجا ی نفر به قتل رسیده و ما دیدیم که چند نفر داشتن جسد رو میبردن ما هم دست گیردش کردیم
ته:حالا چه ربطی به اون دختره داره
اونجو:اون رو دست همی آدماش تتو اسم Rina رو دارن و ما فهمیدم که اسم ریئسشون رینا هست و اینکه ی شاهد هم داریم که میگه اون اینجا بوده ... راستی روی دست همی آدماش اسمRina با طرح شمشیره و اون شاهدمون گفته رو دست او خانم طرح Rina با تاج بوده و این یعنی ریئسشونه عکس تاجه هم داریم
*تو ابن مدت ات خیلی استرس داشت و عرق کرده بود
ته:ااا ات این مثل تتو تو
ات:چ...ی
ته:حالت خوبه
ات:آره من خوبم
ویو ات
من همیشه تتو رینامو کاور میکردم ولی تاجمو نه اگر تهیونگ بسته من همون دختره رینا هستم زندم نمیزاره
ویو ته.......
ات خیلی رفتارش عجیب بود ی لحظه فکر کردم ات همون رینا هست
ته:ات برو تو ماشین حالت خوب نیست
ات:نه خوبم
ته:گفتم برو تو ماشینننننننن(با داد)
*ات رفت
ته:خب بیشتر بگو
اونجو:ما ی گردنبند پیدا کردیم که مال اونه
ته:بده ببینم
اونجو:بفرمایید
ته:این اینکه برای ات
اونجو:چی قربان
ته:اتتتتتتتتتتتتتتتتتتت
ویو ات
رفتم تو ماشین خیلی نگران بودم دستمو بردم تو گردنم که دیدم نیست خشکم زده بود که صدای ته رو شنیدم داشت با عصبانیت میومد سمتم خیلی ترسیده بودم که اومد در ماشین رو باز کرد منو از ماشین کشید بیرون یقم رو گرفت
ته:این چیییییییییییییییییییییییییییی
ات:..........
ته:گفتم این چیییییییییییییی
ات:تهیونگ آروم باش
*ته استین ات رو داد بالا دید اون همون تتو رو داره که ات رو پرت کرد تو ماشین خودشم هم نشست با آخرین سرعت میرفت که رسید ب خونه خودش دست ات رو محکم گرفت برد تو اتاقش
ته:بهم بگو از بین این همه دختر تو چرا باید رینا باشیییییییییییییییییییییییییییی( کامنتا)
ویو ته
داشتم دیونه میشم یعنی این دختره کی که هیچ ردی از خودش نمیزار مم باید بفهمم کیی داشتم با خودم کلنجار میرفتم که ات زنگ زد
ات:سلام ددی
ته:سلام بیب(بی حال)
ات:چی شده لی حالی ددی باز هم نتونستی پیداش کنی
ته:آره ولش کجایی بیام دنبالت بری بیرون
ات:ام... ام من خونم
ته:باشه الان میام(شکاک)
ویو ته
ات خیلی مشکوک بود نمیدونم چرا ولی باید بفهمم رفتم دنبالش
ته:سوارشو بیب
ات:سلام ددی
ته:سلام
ات:کجا میریم
ته:اول بریم ی بستنی بخوریم
*داشتن بستنی میخوردن که بیسیم ته خبرش کردن
دستیار ته:ریئس ی سریع خودتون رو برسونید سریعععععع
ته:برای چی
دستیار ته:از اون دختره مدرک پیدا کردیم
ته:الان میام
ات:چی شده
ته:نمیدونم
*ته انقدر با سرعت میرفت که نزدیک بود تصادف کنه و ات هم با خودش برده بود که رسیدن
ته:اونجووووووو(اسم دستیار ته)
اونجو:بله ریئس
ته:خب بگو برای چی منو کشوندی اینجا
اونجو:قربان دو ساعت پیش اینجا ی نفر به قتل رسیده و ما دیدیم که چند نفر داشتن جسد رو میبردن ما هم دست گیردش کردیم
ته:حالا چه ربطی به اون دختره داره
اونجو:اون رو دست همی آدماش تتو اسم Rina رو دارن و ما فهمیدم که اسم ریئسشون رینا هست و اینکه ی شاهد هم داریم که میگه اون اینجا بوده ... راستی روی دست همی آدماش اسمRina با طرح شمشیره و اون شاهدمون گفته رو دست او خانم طرح Rina با تاج بوده و این یعنی ریئسشونه عکس تاجه هم داریم
*تو ابن مدت ات خیلی استرس داشت و عرق کرده بود
ته:ااا ات این مثل تتو تو
ات:چ...ی
ته:حالت خوبه
ات:آره من خوبم
ویو ات
من همیشه تتو رینامو کاور میکردم ولی تاجمو نه اگر تهیونگ بسته من همون دختره رینا هستم زندم نمیزاره
ویو ته.......
ات خیلی رفتارش عجیب بود ی لحظه فکر کردم ات همون رینا هست
ته:ات برو تو ماشین حالت خوب نیست
ات:نه خوبم
ته:گفتم برو تو ماشینننننننن(با داد)
*ات رفت
ته:خب بیشتر بگو
اونجو:ما ی گردنبند پیدا کردیم که مال اونه
ته:بده ببینم
اونجو:بفرمایید
ته:این اینکه برای ات
اونجو:چی قربان
ته:اتتتتتتتتتتتتتتتتتتت
ویو ات
رفتم تو ماشین خیلی نگران بودم دستمو بردم تو گردنم که دیدم نیست خشکم زده بود که صدای ته رو شنیدم داشت با عصبانیت میومد سمتم خیلی ترسیده بودم که اومد در ماشین رو باز کرد منو از ماشین کشید بیرون یقم رو گرفت
ته:این چیییییییییییییییییییییییییییی
ات:..........
ته:گفتم این چیییییییییییییی
ات:تهیونگ آروم باش
*ته استین ات رو داد بالا دید اون همون تتو رو داره که ات رو پرت کرد تو ماشین خودشم هم نشست با آخرین سرعت میرفت که رسید ب خونه خودش دست ات رو محکم گرفت برد تو اتاقش
ته:بهم بگو از بین این همه دختر تو چرا باید رینا باشیییییییییییییییییییییییییییی( کامنتا)
۹.۱k
۱۷ خرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.