پارت هشتم
پارت هشتم
ا.ت
داشتم وسایلمو جمع میکردم ...اون واقعا میخواست بره نه اون گفت فقط دو هفتس ...نه نه چرا دارم گریه میکنم اتفاق خاصی نیافتاده
کوک. ا.ت وسایلتو جمع کردی
ا.ت
صورتمو پوشوندم تا نبینه گریه میکنم
ا.ت.اره جمع کردم
کوک.ا.ت نگران هیچی نباش من برمیگردم هیچوقت تنهات نمیزارم خواهر کوچولو
ا.ت. برای مامان بابا هم همینو گفتی معه منو تنها نمیزارند
کوک.(بغلش کردم و موهاشو نوازش میکردم) این یکی فرق داره بهت قول میدم برگردم
ا.ت. اوهوم
فرداش تعطیل بودم برای همین امشب یکم استراحت کردم و وسایلمو جمع کردم تا فردا برم خونه تهیونگ
فردا فرودگاه
ا.ت.
برای خداحافظی با کوک تا فرودگاه رفتم بهم گفت که نیام اما چطور میشه نرم
کوک.ا.ت نگران نباش من زود برمیگردم
ا.ت. جرعت داری برنگرد خودم میکشمت
کوک.الان هم داری تهدیدم میکنی پس بهاطر جونمم شده بر نمیگردم
ات.یااااا
کوک.باشه باشه شوخی کردم ....دیگه باید برم با لبخند ازم خداحافظی کن
ا.ت.باشه خداحافظ داداش خنگم
کوک.😂خداحافظ خواهر کوچولو
ا.ت
سوار هواپیما شد و رفت حالا فقط من موندم و تهیونگ اون کی اومد
ا.ت.کی اومدی
تهیونگ.یک ربعی میشه
ا.ت.خودم میتونستم بیام
تهیونگ.نمیخواستم تنهایی بیای
ا.ت.اخه
تهیونگ.بیا بریم که کلی کار داریم
ا.ت چه کاری
تهیونگ.خودت میفهمی
ا.ت.
توی راه هیچ حرفی نزدیم تا اینکه منو برد به یک خونه ای
ا.ت اینجا کجاست
تهیونگ.خونه من
ا.ت.مگه خونت کنار ما نبود
تهیونگ. اون مشکلی پیش امد مجبور شدم عوضش کنم
ا.ت.اهان
تهیونگ.خب بیا بریم من وسایلتو اوردم بریم تو
ا.ت.اومدم
شنبه امتحان ریاضیییی دارم بدبخت تر از من دیدید
برای همین اگر کم پارت گذاشتم ببخشید
ا.ت
داشتم وسایلمو جمع میکردم ...اون واقعا میخواست بره نه اون گفت فقط دو هفتس ...نه نه چرا دارم گریه میکنم اتفاق خاصی نیافتاده
کوک. ا.ت وسایلتو جمع کردی
ا.ت
صورتمو پوشوندم تا نبینه گریه میکنم
ا.ت.اره جمع کردم
کوک.ا.ت نگران هیچی نباش من برمیگردم هیچوقت تنهات نمیزارم خواهر کوچولو
ا.ت. برای مامان بابا هم همینو گفتی معه منو تنها نمیزارند
کوک.(بغلش کردم و موهاشو نوازش میکردم) این یکی فرق داره بهت قول میدم برگردم
ا.ت. اوهوم
فرداش تعطیل بودم برای همین امشب یکم استراحت کردم و وسایلمو جمع کردم تا فردا برم خونه تهیونگ
فردا فرودگاه
ا.ت.
برای خداحافظی با کوک تا فرودگاه رفتم بهم گفت که نیام اما چطور میشه نرم
کوک.ا.ت نگران نباش من زود برمیگردم
ا.ت. جرعت داری برنگرد خودم میکشمت
کوک.الان هم داری تهدیدم میکنی پس بهاطر جونمم شده بر نمیگردم
ات.یااااا
کوک.باشه باشه شوخی کردم ....دیگه باید برم با لبخند ازم خداحافظی کن
ا.ت.باشه خداحافظ داداش خنگم
کوک.😂خداحافظ خواهر کوچولو
ا.ت
سوار هواپیما شد و رفت حالا فقط من موندم و تهیونگ اون کی اومد
ا.ت.کی اومدی
تهیونگ.یک ربعی میشه
ا.ت.خودم میتونستم بیام
تهیونگ.نمیخواستم تنهایی بیای
ا.ت.اخه
تهیونگ.بیا بریم که کلی کار داریم
ا.ت چه کاری
تهیونگ.خودت میفهمی
ا.ت.
توی راه هیچ حرفی نزدیم تا اینکه منو برد به یک خونه ای
ا.ت اینجا کجاست
تهیونگ.خونه من
ا.ت.مگه خونت کنار ما نبود
تهیونگ. اون مشکلی پیش امد مجبور شدم عوضش کنم
ا.ت.اهان
تهیونگ.خب بیا بریم من وسایلتو اوردم بریم تو
ا.ت.اومدم
شنبه امتحان ریاضیییی دارم بدبخت تر از من دیدید
برای همین اگر کم پارت گذاشتم ببخشید
۲.۶k
۲۰ مهر ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.