★ 🎀 پارت 7 🎀 ★
★ 🎀 پارت 7 🎀 ★
آن روزه بارانی💦🖤
رزی: که یهووو دیدم یکی زنگ دم در خونه زد در رو باز کردم کسی نبود دیدم ی کاغد دم در بود ی آدرس نوشته بود و گفت بیا اینجا امروز ساعت ۱ شب من خیلی ترسیده بودم به جیمین گفتم قرار شد شب بیاد دونبالم تا باهم بریم
پرتاب به ۳ روز پیش
راوی: ۳ روز پیش یعنی چهارشنبه رزی با جیسو بهترین دوستش که از بچگی دوست بودن صحبت کرد جیسو آمریکا بود و گفت تا شنبه میاد کره سئول پیس رزی رزی هم امروز که شنبه بود یادش می ره
پایان صحبت راوی
پایان پرتاب ۳ روز پیش
رزی: به جیمین زنگ زدم
(تماس تلفنی)
رزی: الو سلام جیمین
جیمین: سلام چیزی شده
رزی: آره نمی خوام دیگه برم جایی
جیمین: باشه
(پایان تماس تلفنی)
رزی: الکی بش گفتم نمی یام چون نمی خواستم بنداازمش تو ماجرا مجبور بودم خودم برم ساعت رونگا کردم ۱۲ شب بود واو داشت بارون می زد
رفتم آماده شدم دیدم ۱ شب شد سریع پیاده رفتم نمی خواستم ماشین رو ببرم
اونجایی که آدرس بود رفتم رسیدم دیدم چند نفر پشتشون به منه رفتم جلو تر دیدم جیسو روی. زمینه سریع رفتم طرفش که ی مردی با تفنگ بش شلیک کرد حتی هنوز بش نرسیده بودم وقتی رسیدم رفتم جوفتش و بغلش کردمممم اون مرد که کشتش گفت اسم یارو کین سوک می هست
کین سوک می : کار بدی کردی که رئیسمون رو کشتی تو بد مخمصه ای گیر اوفتادی
رزی: آشغالا انتقامتون رو می گیرم
کین سوک می: ببین کی به کی می گه😂
رزی: توی اون شب بارونی بلند شدم و با داد گفتم
قسم می خورم انتقام می گیرم
رزی: کین سوک می ی نیشخندی زد و رفت
پایان پارت 7🖤
آن روزه بارانی💦🖤
رزی: که یهووو دیدم یکی زنگ دم در خونه زد در رو باز کردم کسی نبود دیدم ی کاغد دم در بود ی آدرس نوشته بود و گفت بیا اینجا امروز ساعت ۱ شب من خیلی ترسیده بودم به جیمین گفتم قرار شد شب بیاد دونبالم تا باهم بریم
پرتاب به ۳ روز پیش
راوی: ۳ روز پیش یعنی چهارشنبه رزی با جیسو بهترین دوستش که از بچگی دوست بودن صحبت کرد جیسو آمریکا بود و گفت تا شنبه میاد کره سئول پیس رزی رزی هم امروز که شنبه بود یادش می ره
پایان صحبت راوی
پایان پرتاب ۳ روز پیش
رزی: به جیمین زنگ زدم
(تماس تلفنی)
رزی: الو سلام جیمین
جیمین: سلام چیزی شده
رزی: آره نمی خوام دیگه برم جایی
جیمین: باشه
(پایان تماس تلفنی)
رزی: الکی بش گفتم نمی یام چون نمی خواستم بنداازمش تو ماجرا مجبور بودم خودم برم ساعت رونگا کردم ۱۲ شب بود واو داشت بارون می زد
رفتم آماده شدم دیدم ۱ شب شد سریع پیاده رفتم نمی خواستم ماشین رو ببرم
اونجایی که آدرس بود رفتم رسیدم دیدم چند نفر پشتشون به منه رفتم جلو تر دیدم جیسو روی. زمینه سریع رفتم طرفش که ی مردی با تفنگ بش شلیک کرد حتی هنوز بش نرسیده بودم وقتی رسیدم رفتم جوفتش و بغلش کردمممم اون مرد که کشتش گفت اسم یارو کین سوک می هست
کین سوک می : کار بدی کردی که رئیسمون رو کشتی تو بد مخمصه ای گیر اوفتادی
رزی: آشغالا انتقامتون رو می گیرم
کین سوک می: ببین کی به کی می گه😂
رزی: توی اون شب بارونی بلند شدم و با داد گفتم
قسم می خورم انتقام می گیرم
رزی: کین سوک می ی نیشخندی زد و رفت
پایان پارت 7🖤
۵.۱k
۲۷ بهمن ۱۴۰۰
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.