𝐦𝐲 𝐛𝐞𝐫𝐨𝐤𝐞𝐧 𝐡𝐞𝐚𝐫𝐭
𝐦𝐲 𝐛𝐞𝐫𝐨𝐤𝐞𝐧 𝐡𝐞𝐚𝐫𝐭
ᴘᴀʀᴛ¹²
کوک ویو:
دیدم ا.ت همه چیز رو بهم ریخته و نشسته گوشه ای و زانو هاش رو بغل کرده
ولی چیزی که باعث میشد خون جلوی چشمام رو بگیره خورده شیشه بود که از کنار گلدون برداشته بود و روی رگش گذاشته بود
_ا.ت....اون شیشه رو بده من....
+چرا اقا؟
_فقط اون شیشه رو بزار زمینننن(داد)
+سرم داد نزن....سرم داد نزن(اروم)
_باشه...باشه دیگه داد نمیزنم(اروم)
+چرا شیشه رو بزارم؟
_چون اگه تورو دیگه نبینم دیگه نمیتونممم
راوی:
ا.ت همه ی خاطره هایی که با کوک داشت یادش میاد
شیشه رو میندازه و میاد بغل کوک
ا.ت ویو:
+دلم برات تنگ شده بود(گریه)
_منم
_بیا بریم خونه
+باش
توی عمارت:
+کوک
_هوم
+منو چقدر دوست داری
_اندازه ستاره های اسمون
+واقعا؟
_معلومه
+(ذوق)
ᴘᴀʀᴛ¹²
کوک ویو:
دیدم ا.ت همه چیز رو بهم ریخته و نشسته گوشه ای و زانو هاش رو بغل کرده
ولی چیزی که باعث میشد خون جلوی چشمام رو بگیره خورده شیشه بود که از کنار گلدون برداشته بود و روی رگش گذاشته بود
_ا.ت....اون شیشه رو بده من....
+چرا اقا؟
_فقط اون شیشه رو بزار زمینننن(داد)
+سرم داد نزن....سرم داد نزن(اروم)
_باشه...باشه دیگه داد نمیزنم(اروم)
+چرا شیشه رو بزارم؟
_چون اگه تورو دیگه نبینم دیگه نمیتونممم
راوی:
ا.ت همه ی خاطره هایی که با کوک داشت یادش میاد
شیشه رو میندازه و میاد بغل کوک
ا.ت ویو:
+دلم برات تنگ شده بود(گریه)
_منم
_بیا بریم خونه
+باش
توی عمارت:
+کوک
_هوم
+منو چقدر دوست داری
_اندازه ستاره های اسمون
+واقعا؟
_معلومه
+(ذوق)
۳.۷k
۲۸ اردیبهشت ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.