مدرسه ی قهرمانانه او①p
سلامممممم
من آنام
خببب من ۱۵سالمه و سال اول دبیرستان U.Cهستم
مدرسه ی من رقیب مدرسه ی U.Aهست
🎶🎶🎶🎶🎶🎶🎶🎶🎶🎶🎶🎶🎶🎶🎶🎶🎶🎶🎶🎶🎶🎶🎶🎶🎶🎶🎶🎶
آنا: استاد اجازه من تموم کردم
استاد: باشه بیا برگتو تحویل بده و برو بیرون
آنا: باشهه
مثل همیشه اولین نفر تموم کردم... اما یه لحظه وایسا من جدیدا توی کنترل هوا مشکل دارم
پسس آها باید هوا رو بارونی کنم
چند دقیقه بعد
آنا: و بلاخره بارون باریددد کلیلیلیلی
میا: ابلهههه بارون رو بند بیاررررر
آنا: باشه گاو
بارون رو بند آوردم
دیریریریریرنگگگگگگگگگگ(زنگ مدرسه)
لارا: آنااا میاااااا یورا هنوز نیومدهههههه؟
آنا و میا: نههههههه
(خب یه راهنمایی کوچیک آنا و میا و لارا یورا یه اکیپ چهار نفره به اسم حاکمان خل و چلا دارن و همیشه توی تمرینا باهمن)
یورا: بچه هاااا براتون کیک خریدم آوردم
میا و آنا و لارا: مرسیییییییی
میا: راستی درباره ی تمرین فردا میدونید؟
لارا: من میدونم شنیدم که میگن قراره با آکادمی یو ای مسابقه بدیم اونم برای تمرین
آنا: راستی شنیدم اونا تبهکارارو دیدن
یورا: هعییی والا ما با اینکه سال اولمونه از راهنمایی تبهکار های سطح پایین رو باید شکست میدادیم
آنا: و همون باعث شد من کنترلم رو روی عنصر هوا از دست بدم
(خب کوسه ی میا: یخ
کوسه ی لارا: سپر یعنی مثلا میتونه یه سپر درست کنه تا آسیب نبینه ولی کوسه ی خوبیه
کوسه ی یورا: جذب کردن: میتونه هرچیزی رو به خودش جذب کنه)
آنا: راستی میدونستید باکوگو و میدوریا هم اونجان؟
همه: خداییییی
(اونا یعنی اون دو تا و این چهارتا همدیگرو میشناسن)
آنا: آممم بچه ها دیگه راهامون داره جدا میشه پس فعلا باییی
همه: باییی
آنا
رسیدم خونه و رفتم یه حموم یک ساعته کردم و اومدم بیرون و موهامو خشک کردم بعد هم یه تاپ و شلوارک با طرح گربه پوشیدم و رفتم تکالیفمو انجام دادم بعد هم رفتم توی حیاط پشتی خونه یکم تمرین کردم و بعد برای خودم یه رامن درست کردم و خوردم بعدم یکم با گوشیم ور رفتم بعد هم گرفتم خوابیدم
صبح، ساعت۶:۵۹،مدرسه
آنا: صبح بخیر خنگول های من
اونا: صبح بخیرررر
استاد اومد
استاد: خب بچه ها قراره ما با یو ای یه مسابقه ی تمرینی داشته باشیم
ما چهارتا: عربده*مااا میدونستیمممممم یووووهوووووو
استاد: ساکت شین نره خرا
صبح، ساعت۸:۰۰،مسابقه ی تمرینی
استاد:....
اینم پارت اولللللل
کیلیلیلی
درخواستی داشتید بگیددددد
من آنام
خببب من ۱۵سالمه و سال اول دبیرستان U.Cهستم
مدرسه ی من رقیب مدرسه ی U.Aهست
🎶🎶🎶🎶🎶🎶🎶🎶🎶🎶🎶🎶🎶🎶🎶🎶🎶🎶🎶🎶🎶🎶🎶🎶🎶🎶🎶🎶
آنا: استاد اجازه من تموم کردم
استاد: باشه بیا برگتو تحویل بده و برو بیرون
آنا: باشهه
مثل همیشه اولین نفر تموم کردم... اما یه لحظه وایسا من جدیدا توی کنترل هوا مشکل دارم
پسس آها باید هوا رو بارونی کنم
چند دقیقه بعد
آنا: و بلاخره بارون باریددد کلیلیلیلی
میا: ابلهههه بارون رو بند بیاررررر
آنا: باشه گاو
بارون رو بند آوردم
دیریریریریرنگگگگگگگگگگ(زنگ مدرسه)
لارا: آنااا میاااااا یورا هنوز نیومدهههههه؟
آنا و میا: نههههههه
(خب یه راهنمایی کوچیک آنا و میا و لارا یورا یه اکیپ چهار نفره به اسم حاکمان خل و چلا دارن و همیشه توی تمرینا باهمن)
یورا: بچه هاااا براتون کیک خریدم آوردم
میا و آنا و لارا: مرسیییییییی
میا: راستی درباره ی تمرین فردا میدونید؟
لارا: من میدونم شنیدم که میگن قراره با آکادمی یو ای مسابقه بدیم اونم برای تمرین
آنا: راستی شنیدم اونا تبهکارارو دیدن
یورا: هعییی والا ما با اینکه سال اولمونه از راهنمایی تبهکار های سطح پایین رو باید شکست میدادیم
آنا: و همون باعث شد من کنترلم رو روی عنصر هوا از دست بدم
(خب کوسه ی میا: یخ
کوسه ی لارا: سپر یعنی مثلا میتونه یه سپر درست کنه تا آسیب نبینه ولی کوسه ی خوبیه
کوسه ی یورا: جذب کردن: میتونه هرچیزی رو به خودش جذب کنه)
آنا: راستی میدونستید باکوگو و میدوریا هم اونجان؟
همه: خداییییی
(اونا یعنی اون دو تا و این چهارتا همدیگرو میشناسن)
آنا: آممم بچه ها دیگه راهامون داره جدا میشه پس فعلا باییی
همه: باییی
آنا
رسیدم خونه و رفتم یه حموم یک ساعته کردم و اومدم بیرون و موهامو خشک کردم بعد هم یه تاپ و شلوارک با طرح گربه پوشیدم و رفتم تکالیفمو انجام دادم بعد هم رفتم توی حیاط پشتی خونه یکم تمرین کردم و بعد برای خودم یه رامن درست کردم و خوردم بعدم یکم با گوشیم ور رفتم بعد هم گرفتم خوابیدم
صبح، ساعت۶:۵۹،مدرسه
آنا: صبح بخیر خنگول های من
اونا: صبح بخیرررر
استاد اومد
استاد: خب بچه ها قراره ما با یو ای یه مسابقه ی تمرینی داشته باشیم
ما چهارتا: عربده*مااا میدونستیمممممم یووووهوووووو
استاد: ساکت شین نره خرا
صبح، ساعت۸:۰۰،مسابقه ی تمرینی
استاد:....
اینم پارت اولللللل
کیلیلیلی
درخواستی داشتید بگیددددد
۱.۸k
۰۶ خرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.