عشق از نو “پارت”(6)
ویو تهیونگ
از خواب پریدم نگا کردم دیدم همش خواب بود نه کوکی کنارم بود نه بچه ای افکارم مسخرم و پس زدم یادم افتاد ساعت 10 پروازه دو ساعت زودترش باید آماده شم گوشیم و روشن کردم ساعت 6 بود چرا انقد خوابیدم با دو رفتم حموم بعد نیم ساعت اومدم بیرون موهامو خشک کردم کمد و باز کردم یه لباس سفید لش با کارگو مشکی زاپ دار و سویشرت مشکی پوشیدم کلاه گذاشتم چمدونم و بردم پایین نشستم رو کناپه گوشیم زنگ خورد با اسم «💜kooki» دکمه وصل تماس و زدم
+پایین منتظرتم
_اومدم
قط کردم بلند شدم درو باز کردم چمدونم و ببرم زمین لیز بود افتادم دادم رفت هوا
_آیییییییییییی پامممممممممممم
ویو کوک
از حموم اومدم بیرون 07:10 بود موهامو خشک کردم از کمد یه لباس لش سفید با سویشرت و شلوار مشکی برداشتم کلاه سویشرتمو انداختم رو سرم چمدون برداشتم با سوییچ پریدم تو ماشین روشنش کردم رسیدم دم خونه تهیونگ زنگ زدم بهش گفت الان میام شیشه هامو دادم پایین تا هوای بارونی رو ببینم صدای داد تهیونگ بلند شد
_آییییییییییی پامممممممممم
از ماشین پیاده شدم کد درو زدم دیدم تهیونگ افتاده زمین چمدونم افتاده رو پاش دویدم سمتش با حالت سردی
+چته
_ترو خدا پاممم
+چمدونم کنار زدم دیدم چون شلوارش زاپ دار بوده پاش خراشیده داره خون میاد براید استایل بغلش کردم چمدون هم بلند کردم انقد سنگین بود پام شل شد انداختمش تهیونگ افتاد رو چمدون منم افتادم رو تهیونگ لبام کوبیده شد به لباش
_آییییییی…..
+میخواست از درد جیغ بکشه لبام مانع شد و جیغاش تو دهنم خالی میشد به خودم اومدم دیدم داره گریه میکنه از روش بلند شدم از کمرش گرفتم بغلش کردم بردمش تو ماشین رفتم سمت چمدونش بردم گذاشتمش پشت ماشین کنار چمدون خودم رفتم کنار ته ته از داشبرد چسب آوردم با دستمال خونشو پاک کردم چسب و زدم از سوزشی که داشت چشماشو محکم بسته بود بلند شدم رفتم نشستم سر جام حرکت کردیم به سمت فرودگاه
ادامش اسلاید بعدی ...
از خواب پریدم نگا کردم دیدم همش خواب بود نه کوکی کنارم بود نه بچه ای افکارم مسخرم و پس زدم یادم افتاد ساعت 10 پروازه دو ساعت زودترش باید آماده شم گوشیم و روشن کردم ساعت 6 بود چرا انقد خوابیدم با دو رفتم حموم بعد نیم ساعت اومدم بیرون موهامو خشک کردم کمد و باز کردم یه لباس سفید لش با کارگو مشکی زاپ دار و سویشرت مشکی پوشیدم کلاه گذاشتم چمدونم و بردم پایین نشستم رو کناپه گوشیم زنگ خورد با اسم «💜kooki» دکمه وصل تماس و زدم
+پایین منتظرتم
_اومدم
قط کردم بلند شدم درو باز کردم چمدونم و ببرم زمین لیز بود افتادم دادم رفت هوا
_آیییییییییییی پامممممممممممم
ویو کوک
از حموم اومدم بیرون 07:10 بود موهامو خشک کردم از کمد یه لباس لش سفید با سویشرت و شلوار مشکی برداشتم کلاه سویشرتمو انداختم رو سرم چمدون برداشتم با سوییچ پریدم تو ماشین روشنش کردم رسیدم دم خونه تهیونگ زنگ زدم بهش گفت الان میام شیشه هامو دادم پایین تا هوای بارونی رو ببینم صدای داد تهیونگ بلند شد
_آییییییییییی پامممممممممم
از ماشین پیاده شدم کد درو زدم دیدم تهیونگ افتاده زمین چمدونم افتاده رو پاش دویدم سمتش با حالت سردی
+چته
_ترو خدا پاممم
+چمدونم کنار زدم دیدم چون شلوارش زاپ دار بوده پاش خراشیده داره خون میاد براید استایل بغلش کردم چمدون هم بلند کردم انقد سنگین بود پام شل شد انداختمش تهیونگ افتاد رو چمدون منم افتادم رو تهیونگ لبام کوبیده شد به لباش
_آییییییی…..
+میخواست از درد جیغ بکشه لبام مانع شد و جیغاش تو دهنم خالی میشد به خودم اومدم دیدم داره گریه میکنه از روش بلند شدم از کمرش گرفتم بغلش کردم بردمش تو ماشین رفتم سمت چمدونش بردم گذاشتمش پشت ماشین کنار چمدون خودم رفتم کنار ته ته از داشبرد چسب آوردم با دستمال خونشو پاک کردم چسب و زدم از سوزشی که داشت چشماشو محکم بسته بود بلند شدم رفتم نشستم سر جام حرکت کردیم به سمت فرودگاه
ادامش اسلاید بعدی ...
۷.۵k
۲۲ آبان ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۳۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.