نام فیک = دوست پسر روانی من
نام فیک = دوست پسر روانی من
پارت = ۱۹
ات : عایی عاا بس کن
یکی در رو زد.
کوک : سرمو از گردن ا.ت کشیدم بیرون
این دفعه رو شانس آوردی
ات : سریع خودمو جمع و جور کردم
رفتم در رو باز کردم
خدمتکار : سلام
بهم گفتن اتاق شماره ۱۰۴۶ رو مرتب کنم میتونم بیام داخل؟
ات : عا سلام بله بفرمایین
جونگکوک من حوصلم سر رفته
کوک : چی کار کنم برات ملکه من؟
ات : بریم شهر بازی کوکی من؟
کوک : حتما هرچی تو بخوای
ولی بدون شب تلافی میکنم
ات : عا سخت نگیر دیگه
کوک : حالا ببینم چی میشه برو کتت رو بپوش بیا
پایین منتظرتم
چن دقیقه بعد
ات اروم رفت پایین
بریم؟ (ذوق)
کوک : اره بریم
خلاصه رفتن و کلی خوش گذروندن ( ببخشید ننوشتم حوصله
نداشتم
(شب)
ويو ا.ت
ات : وارد هتل شدم و رفتم اتاقم جونگکوک گفت یکم خرید کنه
میاد . ی تیشرت کوتاه و بای شلوارک پوشیدم ( لباس خواب پتو رو خودم کشیدم اصن نفهمیدم کی خوابم برد که...
ویو جونگکوک
بعد کلی خرید خوراکی و ی هدیه برای ات رفتم هتل در اتاقمون
رو باز کردم
شیطونکم خوابش برده
آروم کنارش دراز کشیدم
ات : يهو حس کردم یکی کنارمه و بیدار شدم
عا کوکی تویی
کوک : اره بیبی
پارت = ۱۹
ات : عایی عاا بس کن
یکی در رو زد.
کوک : سرمو از گردن ا.ت کشیدم بیرون
این دفعه رو شانس آوردی
ات : سریع خودمو جمع و جور کردم
رفتم در رو باز کردم
خدمتکار : سلام
بهم گفتن اتاق شماره ۱۰۴۶ رو مرتب کنم میتونم بیام داخل؟
ات : عا سلام بله بفرمایین
جونگکوک من حوصلم سر رفته
کوک : چی کار کنم برات ملکه من؟
ات : بریم شهر بازی کوکی من؟
کوک : حتما هرچی تو بخوای
ولی بدون شب تلافی میکنم
ات : عا سخت نگیر دیگه
کوک : حالا ببینم چی میشه برو کتت رو بپوش بیا
پایین منتظرتم
چن دقیقه بعد
ات اروم رفت پایین
بریم؟ (ذوق)
کوک : اره بریم
خلاصه رفتن و کلی خوش گذروندن ( ببخشید ننوشتم حوصله
نداشتم
(شب)
ويو ا.ت
ات : وارد هتل شدم و رفتم اتاقم جونگکوک گفت یکم خرید کنه
میاد . ی تیشرت کوتاه و بای شلوارک پوشیدم ( لباس خواب پتو رو خودم کشیدم اصن نفهمیدم کی خوابم برد که...
ویو جونگکوک
بعد کلی خرید خوراکی و ی هدیه برای ات رفتم هتل در اتاقمون
رو باز کردم
شیطونکم خوابش برده
آروم کنارش دراز کشیدم
ات : يهو حس کردم یکی کنارمه و بیدار شدم
عا کوکی تویی
کوک : اره بیبی
۴۵۳
۰۵ دی ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.