پارت ۱۱
حدود ۳ ساعتی گذشته بودو الان ساعت ۷ و هوا تاریک بود حوصلم سر رفت به نازنین گفتم
-نازی آماده شو بریم دور دور آخر شب بریم بام
- آره بریم
-اوکی
شروع کردیم با هم آرایش کردنو لباس پوشیدن
-اوففف بخورمت
-پس من میک.نمت
-جوون
-اه رها آدم باش
-چیه تو گفتی خو
-خو اول تو شروع کردی
-خو پس چی میگی
-هيچي بریم
-من برم ماشینو بیارم بیرون تو در خونه رو قفل کن بیا
-نازی آماده شو بریم دور دور آخر شب بریم بام
- آره بریم
-اوکی
شروع کردیم با هم آرایش کردنو لباس پوشیدن
-اوففف بخورمت
-پس من میک.نمت
-جوون
-اه رها آدم باش
-چیه تو گفتی خو
-خو اول تو شروع کردی
-خو پس چی میگی
-هيچي بریم
-من برم ماشینو بیارم بیرون تو در خونه رو قفل کن بیا
۱.۱k
۰۱ آبان ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.