وانشات از Jungkook
-نخیر ا.ت شی!
با اعتراض پاهام رو به زمین کوبیدم:
-یا جونگکوک شی! ولی من شیفتم تموم شده.
دستاش رو از جیب روپوشش در آورد و و از روی صندلیش بلند شد.
به سمتم اومد و دستش رو گذاشت روی شونم:
-خانوم جئون فکر کنم واضح گفتم که شیفت همسرتون هنوز تموم نشده و ایشون شخصا ازتون خواستن که تا دو ساعت دیگه منتظرشون بمونید!
تک خندی زدم و آروم دستام رو دورش حلقه کردم:
-باشه همسر خانوم جئون، من تا دو ساعت دیگه منتظر میمونم تا شیفت همسرم تموم بشه و با هم برگردیم خونه.
ولی برای این صبر من که دو روزه خونه نرفتم جبران بشه، همسرم باید غذا درست کنه و بنده میخوام تو تخت ریشه کنم!
دستش رو که نوازش وار روی موهام میکشید روی گردنم گذاشت و برای چند ثانیه لبام رو شکار کرد:
-چشم و همسرتون قول میده که حتما چیکن برگر مخصوصشون رو که شما خیلی دوست دارین رو براتون درست کنه و از دکتر مغز و اعصاب، جئون جونگکوک؛ به آشپز رستوران پنج ستاره خانوم و آقای جئون تبدیل بشه!
خندیدم و خودم رو به صندلیش رسوندم.
زانوم هام رو تاب دادم و نالیدم:
-چاگیا واقعا گشنمه میشه یه چیزی برام بیاری تا ضعف نکردم؟
دستام رو گرفت و روی زانوش خم شد:
-اخ بیبی شکموی من. تا حرف غذا شد گشت شد؟
-یا تو که میدونی عشق اول من غذاست!
آبروی بالا انداخت و در حالی که بلند میشد با لحن کیوتی گفت:
-بله همونی که داری باهاش بهم خیانت میکنی!
بلند خندیدم و با خنده گفتم
-چاگیا مرسی که با وجود خیانتم بازم بهم عشق میورزی!
خندید و در حالی که در مطب رو میبست گفت:
-شیرین زبونی نکن خانوم جئون!
✓ #madi ~ #jungkook ~ #Oneshot ~ #BTS ❜
⊸ @army_bts_ot7
با اعتراض پاهام رو به زمین کوبیدم:
-یا جونگکوک شی! ولی من شیفتم تموم شده.
دستاش رو از جیب روپوشش در آورد و و از روی صندلیش بلند شد.
به سمتم اومد و دستش رو گذاشت روی شونم:
-خانوم جئون فکر کنم واضح گفتم که شیفت همسرتون هنوز تموم نشده و ایشون شخصا ازتون خواستن که تا دو ساعت دیگه منتظرشون بمونید!
تک خندی زدم و آروم دستام رو دورش حلقه کردم:
-باشه همسر خانوم جئون، من تا دو ساعت دیگه منتظر میمونم تا شیفت همسرم تموم بشه و با هم برگردیم خونه.
ولی برای این صبر من که دو روزه خونه نرفتم جبران بشه، همسرم باید غذا درست کنه و بنده میخوام تو تخت ریشه کنم!
دستش رو که نوازش وار روی موهام میکشید روی گردنم گذاشت و برای چند ثانیه لبام رو شکار کرد:
-چشم و همسرتون قول میده که حتما چیکن برگر مخصوصشون رو که شما خیلی دوست دارین رو براتون درست کنه و از دکتر مغز و اعصاب، جئون جونگکوک؛ به آشپز رستوران پنج ستاره خانوم و آقای جئون تبدیل بشه!
خندیدم و خودم رو به صندلیش رسوندم.
زانوم هام رو تاب دادم و نالیدم:
-چاگیا واقعا گشنمه میشه یه چیزی برام بیاری تا ضعف نکردم؟
دستام رو گرفت و روی زانوش خم شد:
-اخ بیبی شکموی من. تا حرف غذا شد گشت شد؟
-یا تو که میدونی عشق اول من غذاست!
آبروی بالا انداخت و در حالی که بلند میشد با لحن کیوتی گفت:
-بله همونی که داری باهاش بهم خیانت میکنی!
بلند خندیدم و با خنده گفتم
-چاگیا مرسی که با وجود خیانتم بازم بهم عشق میورزی!
خندید و در حالی که در مطب رو میبست گفت:
-شیرین زبونی نکن خانوم جئون!
✓ #madi ~ #jungkook ~ #Oneshot ~ #BTS ❜
⊸ @army_bts_ot7
۱۹.۸k
۰۶ دی ۱۴۰۰
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.