عاشق گمشده...(𝚙𝚊𝚛𝚝𝟸)
مرده: چشم.
نفسم تو سینم حبس شد اون دختر تقریبا هم سن سال من بود، اومدم فرار کنم دیدم پشتم بنبسته رفتم رو اون پله ی آهنی شکست و از طبقه ی اول افتادم پایین..
∆اینم ببرید پیش بقیه، خوشگله خیافش به دردم می خوره( از چونش میگیره میاره تا صورتش رو کامل نگاه کنه)
از اونجا به بعد هم دیگه خودتون میدونید چیشد، الان یه بردم و منو می خواد توی یه قمار ش*رط بندی کنه...
(پایان فلش بک)
آماده شده بودم، جیهون اومد بهم با نگاه هیزش یه بدنم رو برنداز کرد.
∆شانس رو کنه اون عوضی ببازه و تا یک سال مال خودم کنمت.
خواست خودشو بچسبونه بهم ولی ازش فاصله گرفتم.
∆تو این قمار مطمئنم قراره من برنده بشم و هم تو مال من شی هم اون ۴ میلیارد وون، یکم هم می خوام تقلب کنم تا اون جی هوپ عوضی رو به خاک بمالونم.
(هوی آشغال درست صحبت کنننننننننننننن!)
یکی از افرادش اومد.
زنه: قربان آقای جی هوپ اومدن.
∆بگو الان میام.
زنه: چشم، الان بگم کجا برن؟
∆برو بگو بره کنار میز بازی اونجا منتظر باشه.
زنه: چشم( بعد میره)
بعد رفت، گفت پشت سرش بیام، من هی آروم آروم می رفتم و گریه می کردم.
∆هوی بیا دیگه چرا گریه می کنی؟؟!!!!؟؟؟؟
+چیزی نیس.
خودم رو رسوندم بهش، دوتا زن که بادبزن قرمز دستشون بود درو برامون باز کردن، اون زنا لباسشون باز بود و رنگش زرشکی، مشکی بود و نقاب هالیوودی داشتن رو صورتشون.
وقتی رفتیم داخل یه مرد خوش تیپ جذاب روی یه صندلیه چرم نشسته بود داشت به پاسور ها دونه دونه نگاه می کرد، کنارش دوتا مرد دیگه هم بودن.
∆به به آقای جی هوپ خیلی ممنونم که به مسابقه اومدی.
(علامت جی هوپ_)
_فقط بگو چی شرط می بندی؟(چشمش به پاسورها بود)
∆این مادمازل (منو نشون داد)
چشمش رو آوورد بالا با حالت سرد نگاه می کرد ولی روم قفل شده بود.
_پس خودتو بازنده بدون(نیشخند)
∆ببینیم و تعریف کنیم.
جیهون اومد پاسور های خودشو از کشوی میز بیاره بیرون جی هوپ نذاشت.
_من نمی زارم تقلب کنی، به خاطر همین من یه پاسور از طرف خودم آووردم، اصلا تا به حال باز نشده.
یه جعبه ی پاسور آوورد که هنوز ورقه شفاف روی جعبه مونده بود.
∆من شک دارم.
_می دونی که من هیچ وقت تقلب نمی کنم، من این رو تازه خریدم یه پاسور سادس مثل پاسور تو نیس که پشت و رو باشه (خنده ای که داره مثلاً مسخرش می کنه)
∆باشه ولی کلکی تو کارت باشه...
_پول رو بهت می دم این دختره هم برای خودت.
∆این شد یه قرارداد.
بعد جیهون نشست رو به روش، یه دختر و پاسور هارو پخش کرد، دختره هم نقاب داشت، یه لباس سرمه ای پوشیده بود و برعکس اون یکی ها لباسش بلند بود و اصلا باز نبود.
(بعد بازی....)
∆چی من باختم...... دوباره، دوباره از اوللللل.
_نخیر آقای جیهون دیگه تکرار نمیشه ما الان داریم ۳ ساعته بازی می کنیم اون دختره هم بدبخت خوابش گرفته، خوب معامله معاملس باید اون دختر ارو بدی به من...
∆باشه ببرش( با حالت سرد)
یه دفعه از خواب پریدم، دیدم اون جی هوپه اومده جلوم وایستاده تا بیدار بشم، سریع بلند شدم دیدم جیهون داره لیوانش رو پر الکل می کنه.
+ببخشید ارباب نتیجه چیشد؟
∆از ارباب جدیدت بپرس.(لیوان رو سر کشید)
+ارباب جدید؟
∆آره.(دوباره لیوان رو پر می کنه)
بعد جی هوپ از ساعدم گرفت و کشید سمت در...
نفسم تو سینم حبس شد اون دختر تقریبا هم سن سال من بود، اومدم فرار کنم دیدم پشتم بنبسته رفتم رو اون پله ی آهنی شکست و از طبقه ی اول افتادم پایین..
∆اینم ببرید پیش بقیه، خوشگله خیافش به دردم می خوره( از چونش میگیره میاره تا صورتش رو کامل نگاه کنه)
از اونجا به بعد هم دیگه خودتون میدونید چیشد، الان یه بردم و منو می خواد توی یه قمار ش*رط بندی کنه...
(پایان فلش بک)
آماده شده بودم، جیهون اومد بهم با نگاه هیزش یه بدنم رو برنداز کرد.
∆شانس رو کنه اون عوضی ببازه و تا یک سال مال خودم کنمت.
خواست خودشو بچسبونه بهم ولی ازش فاصله گرفتم.
∆تو این قمار مطمئنم قراره من برنده بشم و هم تو مال من شی هم اون ۴ میلیارد وون، یکم هم می خوام تقلب کنم تا اون جی هوپ عوضی رو به خاک بمالونم.
(هوی آشغال درست صحبت کنننننننننننننن!)
یکی از افرادش اومد.
زنه: قربان آقای جی هوپ اومدن.
∆بگو الان میام.
زنه: چشم، الان بگم کجا برن؟
∆برو بگو بره کنار میز بازی اونجا منتظر باشه.
زنه: چشم( بعد میره)
بعد رفت، گفت پشت سرش بیام، من هی آروم آروم می رفتم و گریه می کردم.
∆هوی بیا دیگه چرا گریه می کنی؟؟!!!!؟؟؟؟
+چیزی نیس.
خودم رو رسوندم بهش، دوتا زن که بادبزن قرمز دستشون بود درو برامون باز کردن، اون زنا لباسشون باز بود و رنگش زرشکی، مشکی بود و نقاب هالیوودی داشتن رو صورتشون.
وقتی رفتیم داخل یه مرد خوش تیپ جذاب روی یه صندلیه چرم نشسته بود داشت به پاسور ها دونه دونه نگاه می کرد، کنارش دوتا مرد دیگه هم بودن.
∆به به آقای جی هوپ خیلی ممنونم که به مسابقه اومدی.
(علامت جی هوپ_)
_فقط بگو چی شرط می بندی؟(چشمش به پاسورها بود)
∆این مادمازل (منو نشون داد)
چشمش رو آوورد بالا با حالت سرد نگاه می کرد ولی روم قفل شده بود.
_پس خودتو بازنده بدون(نیشخند)
∆ببینیم و تعریف کنیم.
جیهون اومد پاسور های خودشو از کشوی میز بیاره بیرون جی هوپ نذاشت.
_من نمی زارم تقلب کنی، به خاطر همین من یه پاسور از طرف خودم آووردم، اصلا تا به حال باز نشده.
یه جعبه ی پاسور آوورد که هنوز ورقه شفاف روی جعبه مونده بود.
∆من شک دارم.
_می دونی که من هیچ وقت تقلب نمی کنم، من این رو تازه خریدم یه پاسور سادس مثل پاسور تو نیس که پشت و رو باشه (خنده ای که داره مثلاً مسخرش می کنه)
∆باشه ولی کلکی تو کارت باشه...
_پول رو بهت می دم این دختره هم برای خودت.
∆این شد یه قرارداد.
بعد جیهون نشست رو به روش، یه دختر و پاسور هارو پخش کرد، دختره هم نقاب داشت، یه لباس سرمه ای پوشیده بود و برعکس اون یکی ها لباسش بلند بود و اصلا باز نبود.
(بعد بازی....)
∆چی من باختم...... دوباره، دوباره از اوللللل.
_نخیر آقای جیهون دیگه تکرار نمیشه ما الان داریم ۳ ساعته بازی می کنیم اون دختره هم بدبخت خوابش گرفته، خوب معامله معاملس باید اون دختر ارو بدی به من...
∆باشه ببرش( با حالت سرد)
یه دفعه از خواب پریدم، دیدم اون جی هوپه اومده جلوم وایستاده تا بیدار بشم، سریع بلند شدم دیدم جیهون داره لیوانش رو پر الکل می کنه.
+ببخشید ارباب نتیجه چیشد؟
∆از ارباب جدیدت بپرس.(لیوان رو سر کشید)
+ارباب جدید؟
∆آره.(دوباره لیوان رو پر می کنه)
بعد جی هوپ از ساعدم گرفت و کشید سمت در...
۹.۱k
۲۵ فروردین ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.