سناریو پسرای اسلیترین
[لورنزو]
چشماشو بست و به دعوای چند دقیقه پیش فکر کرد . حق با اون پسر بود. ا/ت نباید از پسری که روش کراشه کادو بگیره درسته؟ اما اون دختر فقط مهربون بود
همونطور که چشمانش بسته بود به این فکر میکرد که چطور از دل معشوقه اش لورنزو این دعوا را دراره؟
کمی بعد زمانی که دختر بین خواب و بیداری بود صدای در زدن آمد. ا/ت میدانست که لورنزو پشت در است پس از روی تخت پاشد و سمت در رفت و در را باز کرد اما کسی پست در نبود
ا/ت به روی زمین نگاه کرد و نامه ای همراه با یک شاخه گل رز سفید دید. آهسته آنهارا برداشت و بدون اینکه در را ببندد ب سمت تخت برگشت و پشت به در روی آن نشست . نامه را باز کرد و شروع به خواندن کرد.
نامه:
بابت دعوایی که رخ داد واقعا متاسفم ا/ت.
نمیخواستم ناراحتت کنم فقط دوس ندارم به کس دیگه ای جز من نزدیک بشی مخصوصا اون پسره آنتونی اون قصد خوبی نداره
پس لطفا دیگه از دستم عصبانی نباش و اگه این نامه رو خوندی بیا پایین
کسی که برات میمیره ، لورنزو
با خوندن نامه لبخندی زدی و گل را بو کردی . با خودت تصمیم گرفتی بری طبقه ی پایین پیشش پس بلند شدی و سمت در برگشتی که دیدی لورنزو در چهارچوب در ایستاده و با لبخند نگاهت میکنه
لورنزو: الان ...ببخشیدیم؟
ا/ت : آره( با لبخند)
سمت لورنزو رفتی که دستشو جلوت دراز کرد و تو هم دستتو درون دستش قرار دادی و با هم از پله ها پایین رفتید .
همینطور دست در دست هم به سمت آشپز خانه قدم زدید که دیدی بر روی میز کیک شکلاتی و آب میوه مورد علاقت قرار داره با ذوق به لورنزو نگاه کردی که با خنده گفت: امیدوارم دوس داشته باشی بیبی
پریدی بغلش و بوسه ای به گونش زدی ( ممنون لورنزو جونم) و با خوشحالی سمت میز رفتی . لورنزو هم پشت سرت شروع به حرکت کرد.
ممنون از حمایتت انجل
چشماشو بست و به دعوای چند دقیقه پیش فکر کرد . حق با اون پسر بود. ا/ت نباید از پسری که روش کراشه کادو بگیره درسته؟ اما اون دختر فقط مهربون بود
همونطور که چشمانش بسته بود به این فکر میکرد که چطور از دل معشوقه اش لورنزو این دعوا را دراره؟
کمی بعد زمانی که دختر بین خواب و بیداری بود صدای در زدن آمد. ا/ت میدانست که لورنزو پشت در است پس از روی تخت پاشد و سمت در رفت و در را باز کرد اما کسی پست در نبود
ا/ت به روی زمین نگاه کرد و نامه ای همراه با یک شاخه گل رز سفید دید. آهسته آنهارا برداشت و بدون اینکه در را ببندد ب سمت تخت برگشت و پشت به در روی آن نشست . نامه را باز کرد و شروع به خواندن کرد.
نامه:
بابت دعوایی که رخ داد واقعا متاسفم ا/ت.
نمیخواستم ناراحتت کنم فقط دوس ندارم به کس دیگه ای جز من نزدیک بشی مخصوصا اون پسره آنتونی اون قصد خوبی نداره
پس لطفا دیگه از دستم عصبانی نباش و اگه این نامه رو خوندی بیا پایین
کسی که برات میمیره ، لورنزو
با خوندن نامه لبخندی زدی و گل را بو کردی . با خودت تصمیم گرفتی بری طبقه ی پایین پیشش پس بلند شدی و سمت در برگشتی که دیدی لورنزو در چهارچوب در ایستاده و با لبخند نگاهت میکنه
لورنزو: الان ...ببخشیدیم؟
ا/ت : آره( با لبخند)
سمت لورنزو رفتی که دستشو جلوت دراز کرد و تو هم دستتو درون دستش قرار دادی و با هم از پله ها پایین رفتید .
همینطور دست در دست هم به سمت آشپز خانه قدم زدید که دیدی بر روی میز کیک شکلاتی و آب میوه مورد علاقت قرار داره با ذوق به لورنزو نگاه کردی که با خنده گفت: امیدوارم دوس داشته باشی بیبی
پریدی بغلش و بوسه ای به گونش زدی ( ممنون لورنزو جونم) و با خوشحالی سمت میز رفتی . لورنزو هم پشت سرت شروع به حرکت کرد.
ممنون از حمایتت انجل
۶۱۰
۲۲ آذر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.