p64 *last part*
..اوکی ولش کن...+
...چیو ولش کن_
....بیاید یچیزی براتون درست کنم:
...ممنون+
رفتم یچیز کوچیک خوردم و دست جونگی رو گرفتم و
بردمش حیاط یه کم باهاش حرف بزنم....رفتیم و دوتایی
...روی تاب نشستیم
!جونگی خوبی؟ ..چند روزه رو به راه نیستی+
....خو... خوبم....٪
...چرا ماتم گرفتی....+
دلم درد میکنه....فکرم آشفته...اصال....نامجون هم که٪
....اصال بهم اهمیت نمیده
خخ..نمیده؟ ..کال اسمت رو زبونشه ....همش...+
..پیشته....کجا اهمیت نمیده...میدونی چقدر دوست داره؟
...آخ درد دارم٪
دستمو باز کردم که اومد تو بغلم و دستاشو دور کمرم
...حلقه کرد
...از درد دارم میمیرم٪
..بگم نامی بیاد؟ +
خدا خیرت بدههه...اون مست بشه هیچی حالیش ...٪
....نیست...امشبو ازش دور میمونم
+😂😂😂
...خانما...بیاید تو دیگه...بیاید_
+...
...میایم حاال٪
....رفتیم پیش مردا نشستیم و همه دور هم بودیم
...که جونگکوک با اون مستیش اومد و روی پام خوابید
...آهه..میخوام بخوابم_
...دستمو روی موهاش گذاشتم...و یه کم نوازشش کردم
سرشو کامل چسبوند به شکمم...و دستاشو دور کمرم حلقه
...کرد
جونگکوک نشستنا...خوابت میاد پاشو برو اتاق+
....بخواب
...نه خوبه...._
...آههه این مرد چقدر هاتع
..شما نمیخواید بچه بیارید؟ ×
..همونطور که صورتش چسبیده به شکمم بود
...اصالا_
..ات...شما چی...بچه دوست داری؟ ×
...خیلی زیاد ولی متاسفانه جونگکوک بچه دوست نداره+
..اشکال نداره...نامجون پسرم تو چی؟ ...×
خب ماهم نه زیاد..احساس میکنم بچه واقعا وقتو تلف*
...میکنه
...موافقم٪
..پرش زمانی به شب
...اومدیم تواتاقمون و اصال دوست نداشتم پیشش بخوابم
همین که در و بستم کوبوندم رو در و لباشو رو لبام
...کوبوند. بی وقفه منو میبوسید
..جونگکوکک ....چیکار میکنی؟ +
ات...خواهش میکنم...امشب باید آرومم کنی...از_
....آخریش ۳ هفته داره میگذره
..اوکی...ولی من هنوز باهات قهرما ....+
...آشتی میکنی .....مجبوری آشتی کنی... شروع کنم؟ _
....ایش....آره.+
..عاشقتم_
(پایان)
...چیو ولش کن_
....بیاید یچیزی براتون درست کنم:
...ممنون+
رفتم یچیز کوچیک خوردم و دست جونگی رو گرفتم و
بردمش حیاط یه کم باهاش حرف بزنم....رفتیم و دوتایی
...روی تاب نشستیم
!جونگی خوبی؟ ..چند روزه رو به راه نیستی+
....خو... خوبم....٪
...چرا ماتم گرفتی....+
دلم درد میکنه....فکرم آشفته...اصال....نامجون هم که٪
....اصال بهم اهمیت نمیده
خخ..نمیده؟ ..کال اسمت رو زبونشه ....همش...+
..پیشته....کجا اهمیت نمیده...میدونی چقدر دوست داره؟
...آخ درد دارم٪
دستمو باز کردم که اومد تو بغلم و دستاشو دور کمرم
...حلقه کرد
...از درد دارم میمیرم٪
..بگم نامی بیاد؟ +
خدا خیرت بدههه...اون مست بشه هیچی حالیش ...٪
....نیست...امشبو ازش دور میمونم
+😂😂😂
...خانما...بیاید تو دیگه...بیاید_
+...
...میایم حاال٪
....رفتیم پیش مردا نشستیم و همه دور هم بودیم
...که جونگکوک با اون مستیش اومد و روی پام خوابید
...آهه..میخوام بخوابم_
...دستمو روی موهاش گذاشتم...و یه کم نوازشش کردم
سرشو کامل چسبوند به شکمم...و دستاشو دور کمرم حلقه
...کرد
جونگکوک نشستنا...خوابت میاد پاشو برو اتاق+
....بخواب
...نه خوبه...._
...آههه این مرد چقدر هاتع
..شما نمیخواید بچه بیارید؟ ×
..همونطور که صورتش چسبیده به شکمم بود
...اصالا_
..ات...شما چی...بچه دوست داری؟ ×
...خیلی زیاد ولی متاسفانه جونگکوک بچه دوست نداره+
..اشکال نداره...نامجون پسرم تو چی؟ ...×
خب ماهم نه زیاد..احساس میکنم بچه واقعا وقتو تلف*
...میکنه
...موافقم٪
..پرش زمانی به شب
...اومدیم تواتاقمون و اصال دوست نداشتم پیشش بخوابم
همین که در و بستم کوبوندم رو در و لباشو رو لبام
...کوبوند. بی وقفه منو میبوسید
..جونگکوکک ....چیکار میکنی؟ +
ات...خواهش میکنم...امشب باید آرومم کنی...از_
....آخریش ۳ هفته داره میگذره
..اوکی...ولی من هنوز باهات قهرما ....+
...آشتی میکنی .....مجبوری آشتی کنی... شروع کنم؟ _
....ایش....آره.+
..عاشقتم_
(پایان)
۲۰.۸k
۰۷ تیر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.