پارت۴
پارت۴
بعده ۲دیقه
یه خانم:اقا اقا
هانما از سانا چشم برمیداره
هانما:ها چی بله
خانم:سفارشتون
هانما:یه قهوه
خانم:چشم
خانمه میره
هانما داشت به سانا نگاه میکرد که یه مرد
اومد (یه مرده سن بالا)
مرده:هی تو خیلی خشگلی
ذهنه سانا: این کصخله کیه؟
سانا:چی میخوای *خنده عصبی💢
مرده شما(حرفش کامل نشد که هانما یه مشت
مهمونش کرد)
سانا:بلند میشه ممنون
هانما:خاهش میکنم
لحظه رمانتیک
ماهیرو:ساناااااا سلام
(رید توی لحظه احساسی شون)
سانا:سلام
هانما :من میرم بشینم
سانا:اوکی
سانا و ماهی شروع میکنن حرف زدن در مورده تک تکه موهای سرشون تا فرششون
هانما هم توی گوشی مشغوله
بعده ۲دیقه
یه خانم:اقا اقا
هانما از سانا چشم برمیداره
هانما:ها چی بله
خانم:سفارشتون
هانما:یه قهوه
خانم:چشم
خانمه میره
هانما داشت به سانا نگاه میکرد که یه مرد
اومد (یه مرده سن بالا)
مرده:هی تو خیلی خشگلی
ذهنه سانا: این کصخله کیه؟
سانا:چی میخوای *خنده عصبی💢
مرده شما(حرفش کامل نشد که هانما یه مشت
مهمونش کرد)
سانا:بلند میشه ممنون
هانما:خاهش میکنم
لحظه رمانتیک
ماهیرو:ساناااااا سلام
(رید توی لحظه احساسی شون)
سانا:سلام
هانما :من میرم بشینم
سانا:اوکی
سانا و ماهی شروع میکنن حرف زدن در مورده تک تکه موهای سرشون تا فرششون
هانما هم توی گوشی مشغوله
۸۵۸
۲۵ شهریور ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.