عشق ابدی پارت 2 🤌

به عمارت که رسید همه از ماشین پیاده شدن منم طبیعتا همین کارو کردم
وقتی وارد عمارت شدیم یه خدمتکار اومد سمتم و بعد کوک بهش گفت منو ببره تو اتاق جدیدم اونم آروم دست منو گرفت و منو راه نمایی کرد وقتی کلید اونجارو داد به من و درش رو باز کردم پشمام به معنا واقعی کلمه ریخته بود چون تم اتاق با رنگ های مورد علاقه‌ی من بود حتی چیدمان هم به سلیقه ی من بود انگار کسی که این اتاق رو برام چیده بوده منو حسابی میشناخته من تو شوک بودم که دیدم یکی در میزنه و در رو باز کرد بیشتر پشمام ریخت اون بنگچان بود کسی که تو دوران راهنمایی باهاش مدرسه میرفتم اون از همون روز اول رو مح کراش بود ولی نمیفهمم چرا بهم اعتراف نکرده حالا اینا مهم نیست مهم اینه که الان اینجا چیکار میکنه
علامت ا/ت : × * علامت بنگچان: +
×: اینجا چیکار میکنی تو؟
+: به به ا/ت خانوم چند ساله ازت خبر نداشتم
×: (خشکش زده)
+: میدونم سوال زیاد داری بپرس
×: تو چرا اینجایی؟ من خودم چرا اینجام؟ اون مرده کیه ؟ *منظورش از مرد کوکه*
+: خب اون مرد جنون جونگ کوک هست پسر عموی من و تو اینجایی چون بابات تورو تو قمار به کوک باخته
×: چیییییییی منظورت از جونگ کوک همون مافیای بزرگهههه بعد تو پسر عموش هستیییییییی 😲
+: آفرین که گیرایی قویی داری درسته
×: هعی آخر بابام کاری کرد که بایه مافیای خطرناک زندگی کنم عالیه💔😀
+: من کنارتم بهت صدمه نمیزنه` میخوای بیای بقلم؟
×: اممممم...... داری خطرناک میشی نه ممنون
+: نه بعد فکر نکن
*یکی در میزنه*
یه پیشخدمت میاد داخل اتاق ناهار حاظر هست بفرماید پایین
وقتی برای ناهار رفتیم چیزی رو دیدم که غیر باور بود اونجا.......

بقیه پارت بعد🤙
شرایط پارت بعد : کامنت ۳۰ تا & لایک : ۱۸ تا

غلط املایی دیدی گردن نمیگرم 🎀💅