پارت اول معلم جذاب من:
پارت اول معلم جذاب من:
از زبون شوگا : سلام اول از همه میخوام خودمو بهتون معرفی کنم من مین یونگی هستم که دوستام بهم میگن شوگا من ۲۴ سالمه و ... خب خب همه چی خوب بود تا ۳ ماه پیش که من سر ی موضوع مسخره با ا.ت بهم زدم و باهم کات کردیم و این کار موجب شد ا.ت از خونه بره من اول فکر میکردم میتونم بدون ا.ت هم زندگی کنم اما روز به روز که میگذشت من بیشتر دلتنگ ا.ت میشدم و دوری اون برام سخت تر میشد الان سه ماه هست که ندیدمش اون الان چطوره یعنی تا به حال منو فراموش کرده ؟ حالش خوبه؟ ... راستی من رئیس بزرگ ترین شرکت کره هستم ولی شغل قبلیم استاد دانشگاه بود پرش زمانی به ۳ هفته بعد : شوگا : اوه فردا اولین روز دانشگاه هاست فردا ا.ت هم میره دانشگاه...........(در حال فکر و چند دقیقه سکوت ) ... اوم این فکنم تنها راه باشه تا بتونم بازم با ا.ت آشتی کنم اره این فکر عالیه...
از زبون ا.ت : های من پارک ا.ت هستم ۲۳ سالمه سه ماه از جدایی منو شوگا میگذره و من روز به روز دل تنگ تر میشم اما غرور لعنتیم اجازه نمیده بهش زنگ بزنم یعنی الان چطوره ؟ حالش خوبه ؟ منو فراموش کرده؟ اوففففف نمیدونمممممم باید زود بخوابم فردا اولین روز دانشگاه شروع میشه ... پرش زمانی صبح : با آلارم گوشیم از خواب نازم بلند شدم و کلی به دانشگاه فحش دادم (مثل من 😂🤝) خلاصه بعد ۳۰ دقیقه آماده شدم صبحونه خوردم از خونه زدم بیرون (نکنه: بچه ها مامان بابای ا.ت تو کانادا زندگی میکنن ا.ت کره تنهاس ولی خانوادگی اهل کره هستن فقط مهاجرت داشتن اما ا.ت نرفته) ۲۰ مین بعد به دانشگاه رسیدم یورا رو دیدم (یورا رفیق خیلیییی صمیمی ا.ته) اونم منو دید جیق کشیدیم و پریدیم بغل هم و بعد رفتیم تو کلاس نشستیم کلی با بچه های کلاس گپ گفت کردیم کلی با یورا حرف زدیم یکی از بچه های کلاس : واییییی بچه ها استاد جدیدو تو دفتر مدیر دیدم چقدر جوون جذاب هاتهههههههه وای دلم براش رفت ای خداااا
یورا : امممممممم چه عجب بابا نمردیم ی استاد جوون خوش تیپ دیدیم البته خواهیم دید ا.ت : اره والا حالا بزار بیاد ببینم کیه این استاد جذاب ماااا یورا : اره والا
۱۰ مین بعد : همه داشتیم حرف میزدیم که یهو یکی از بچه ها اومد گفت بچه هاااا بچه هااااااا استاد جذابه داره میادددددددد اماده باشید پشت درههه یهو همه بچه ها اماده نشستن من و یورا هم تو میز اول جلوی میز استاد نشسته بودیم یهو در زدن و استاد داخل اومد و با دیدن اون مرد که مثلا استاد کلاس بود خون تو بدنم خشت شد😳😳😳
لایک
سیو
شر
کامنت
فالو یادت نره آرمی کیوت مننننن❤️🔥
از زبون شوگا : سلام اول از همه میخوام خودمو بهتون معرفی کنم من مین یونگی هستم که دوستام بهم میگن شوگا من ۲۴ سالمه و ... خب خب همه چی خوب بود تا ۳ ماه پیش که من سر ی موضوع مسخره با ا.ت بهم زدم و باهم کات کردیم و این کار موجب شد ا.ت از خونه بره من اول فکر میکردم میتونم بدون ا.ت هم زندگی کنم اما روز به روز که میگذشت من بیشتر دلتنگ ا.ت میشدم و دوری اون برام سخت تر میشد الان سه ماه هست که ندیدمش اون الان چطوره یعنی تا به حال منو فراموش کرده ؟ حالش خوبه؟ ... راستی من رئیس بزرگ ترین شرکت کره هستم ولی شغل قبلیم استاد دانشگاه بود پرش زمانی به ۳ هفته بعد : شوگا : اوه فردا اولین روز دانشگاه هاست فردا ا.ت هم میره دانشگاه...........(در حال فکر و چند دقیقه سکوت ) ... اوم این فکنم تنها راه باشه تا بتونم بازم با ا.ت آشتی کنم اره این فکر عالیه...
از زبون ا.ت : های من پارک ا.ت هستم ۲۳ سالمه سه ماه از جدایی منو شوگا میگذره و من روز به روز دل تنگ تر میشم اما غرور لعنتیم اجازه نمیده بهش زنگ بزنم یعنی الان چطوره ؟ حالش خوبه ؟ منو فراموش کرده؟ اوففففف نمیدونمممممم باید زود بخوابم فردا اولین روز دانشگاه شروع میشه ... پرش زمانی صبح : با آلارم گوشیم از خواب نازم بلند شدم و کلی به دانشگاه فحش دادم (مثل من 😂🤝) خلاصه بعد ۳۰ دقیقه آماده شدم صبحونه خوردم از خونه زدم بیرون (نکنه: بچه ها مامان بابای ا.ت تو کانادا زندگی میکنن ا.ت کره تنهاس ولی خانوادگی اهل کره هستن فقط مهاجرت داشتن اما ا.ت نرفته) ۲۰ مین بعد به دانشگاه رسیدم یورا رو دیدم (یورا رفیق خیلیییی صمیمی ا.ته) اونم منو دید جیق کشیدیم و پریدیم بغل هم و بعد رفتیم تو کلاس نشستیم کلی با بچه های کلاس گپ گفت کردیم کلی با یورا حرف زدیم یکی از بچه های کلاس : واییییی بچه ها استاد جدیدو تو دفتر مدیر دیدم چقدر جوون جذاب هاتهههههههه وای دلم براش رفت ای خداااا
یورا : امممممممم چه عجب بابا نمردیم ی استاد جوون خوش تیپ دیدیم البته خواهیم دید ا.ت : اره والا حالا بزار بیاد ببینم کیه این استاد جذاب ماااا یورا : اره والا
۱۰ مین بعد : همه داشتیم حرف میزدیم که یهو یکی از بچه ها اومد گفت بچه هاااا بچه هااااااا استاد جذابه داره میادددددددد اماده باشید پشت درههه یهو همه بچه ها اماده نشستن من و یورا هم تو میز اول جلوی میز استاد نشسته بودیم یهو در زدن و استاد داخل اومد و با دیدن اون مرد که مثلا استاد کلاس بود خون تو بدنم خشت شد😳😳😳
لایک
سیو
شر
کامنت
فالو یادت نره آرمی کیوت مننننن❤️🔥
۳۵.۱k
۱۱ آذر ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۱۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.