عشق فراموش نشدنی p.t3 💔
پارت سوم*
ات:چیو باید تعریف کنم؟
نایون :اینکه چیا شد؟ کاری کردی که دفعه بعد به خاطرت بیاد ؟ناسلامتی رفتی پیش یکی از کله گنده های کره
ات:خب بهم گفت میخواد از یه چی مطمعن بشه بعدش گفت که نمیخواد باهام بخوابه و نشست بهم زل زد بعدشم که وقت تموم شد و بهم گفت این آخرین دیدارمون نیست
نایون:چییییی نخواست باهات بخوابه؟ البته شنیده بودم اهل این کارا نیست وقتی اولین بارگفتن اینجا تعجب کردم .... وایساا! نکنه تو رو میشناسه
ات: نه نمی شناسه.... اگه می شناخت مثل بقیه رفتار میکرد
نایون : باتوجه به حرفش سعی کن دفعه بعد بتونی مخشو بزنی . آفرین واقعا شایسته لقب رز ایته وونی طعمه خوبی گیرت اومد دیگه میتونی بری استراحت کنی فردا مشتری های زیادی داری
فلش به فردا ظهر
ات"
کارم با آخرین مشتری تموم شد لباسامو از روی زمین برداشتم و پوشیدمو رفتم بیرون که از طرف نایون پیام اومد
نایون: کیم تهوینگ برای امشب دو ساعت تو رو گرفته سعی کن مخشو بزنی و پول بیشتری بگیری
فکرو ذکرش فقط پول
شب به خونه تهوینگ رفتم و یه لباس باز پوشیدم الان که میبینم اولین روز دیدارمون به خاطر اینکه ناراحت بودم زیاد به خونه اش دقت نکردم خونه اش که نه در واقعا پنت هوسش بالاترین طبقه یه کاخ بود و کل خونه تم سفید مشکی و کمی طلایی داشت که فضای خونه رو گرم و دلنشین میکرد با راهنمایی خدمتکار به جایی که ته بود رفتم یه میز خیلی قشنگ چیده بود و هنوز مشغول تزئین بشقاب های بود و پشتش به من بود
ات:اووووووه ته ته تو اینارو خودت درست کردی ؟
ته: خوش اومدی چیم چیم معلومه که کار این انگشت های بااستعدادم
ات:ایشش خود شیفته خب اینا برای کیه؟
لحظه خندید و گفت: برای کسی که دوسش دارم کل این میزو و غذاهاشو وجودم برای یه دختر کیوت و دوست داشتنی
ات:واییی اون دختر حتما خیلی خوش شانس ولی تو هم خیلی عوضی فکر میکردم از اون پاکا باشی
ته:هااا؟ چرا؟؟
ات:خب قبل از اینکه دختر بیاد میخوای بامن بخوابی این هول بودنتو نشون میده
ته:هههههههه(خنده)
وای خدایا اول باید بگم اون دختر خاص الان رو به روم و با زیبایش داره قلبمو از کار می ندازه دوم گفتم که من تا موقعی که تو هم منو دوست داشته باشی و خودت بخوای هرگز دست بهت نمیزنم
وای خنده به ادم چقدر میتونست دوست داشتنی باشه اون خنده های مستطیلی که داشت اگه میگفتم هیجان زده نشده بودم دروغ گفتم یکم شدم اولین بار بود که کسی برای من اینطوری زحمت کشیده بود و با صداقت ابراز علاقه میکرد اما... چیزی مانع من میشد
ات:خب من میخوام همین حالا با من عشقبازی کن من آماده ام
تهونگ: اوففف خدا هزاربار گفتم عشقبازی که فقط منو به چشم مشتری ببینی و لذتی نبری به درد نمیخوره دوست دارم این خواسته رو وقتی بخوای که عاشقم باشی
ات:چیو باید تعریف کنم؟
نایون :اینکه چیا شد؟ کاری کردی که دفعه بعد به خاطرت بیاد ؟ناسلامتی رفتی پیش یکی از کله گنده های کره
ات:خب بهم گفت میخواد از یه چی مطمعن بشه بعدش گفت که نمیخواد باهام بخوابه و نشست بهم زل زد بعدشم که وقت تموم شد و بهم گفت این آخرین دیدارمون نیست
نایون:چییییی نخواست باهات بخوابه؟ البته شنیده بودم اهل این کارا نیست وقتی اولین بارگفتن اینجا تعجب کردم .... وایساا! نکنه تو رو میشناسه
ات: نه نمی شناسه.... اگه می شناخت مثل بقیه رفتار میکرد
نایون : باتوجه به حرفش سعی کن دفعه بعد بتونی مخشو بزنی . آفرین واقعا شایسته لقب رز ایته وونی طعمه خوبی گیرت اومد دیگه میتونی بری استراحت کنی فردا مشتری های زیادی داری
فلش به فردا ظهر
ات"
کارم با آخرین مشتری تموم شد لباسامو از روی زمین برداشتم و پوشیدمو رفتم بیرون که از طرف نایون پیام اومد
نایون: کیم تهوینگ برای امشب دو ساعت تو رو گرفته سعی کن مخشو بزنی و پول بیشتری بگیری
فکرو ذکرش فقط پول
شب به خونه تهوینگ رفتم و یه لباس باز پوشیدم الان که میبینم اولین روز دیدارمون به خاطر اینکه ناراحت بودم زیاد به خونه اش دقت نکردم خونه اش که نه در واقعا پنت هوسش بالاترین طبقه یه کاخ بود و کل خونه تم سفید مشکی و کمی طلایی داشت که فضای خونه رو گرم و دلنشین میکرد با راهنمایی خدمتکار به جایی که ته بود رفتم یه میز خیلی قشنگ چیده بود و هنوز مشغول تزئین بشقاب های بود و پشتش به من بود
ات:اووووووه ته ته تو اینارو خودت درست کردی ؟
ته: خوش اومدی چیم چیم معلومه که کار این انگشت های بااستعدادم
ات:ایشش خود شیفته خب اینا برای کیه؟
لحظه خندید و گفت: برای کسی که دوسش دارم کل این میزو و غذاهاشو وجودم برای یه دختر کیوت و دوست داشتنی
ات:واییی اون دختر حتما خیلی خوش شانس ولی تو هم خیلی عوضی فکر میکردم از اون پاکا باشی
ته:هااا؟ چرا؟؟
ات:خب قبل از اینکه دختر بیاد میخوای بامن بخوابی این هول بودنتو نشون میده
ته:هههههههه(خنده)
وای خدایا اول باید بگم اون دختر خاص الان رو به روم و با زیبایش داره قلبمو از کار می ندازه دوم گفتم که من تا موقعی که تو هم منو دوست داشته باشی و خودت بخوای هرگز دست بهت نمیزنم
وای خنده به ادم چقدر میتونست دوست داشتنی باشه اون خنده های مستطیلی که داشت اگه میگفتم هیجان زده نشده بودم دروغ گفتم یکم شدم اولین بار بود که کسی برای من اینطوری زحمت کشیده بود و با صداقت ابراز علاقه میکرد اما... چیزی مانع من میشد
ات:خب من میخوام همین حالا با من عشقبازی کن من آماده ام
تهونگ: اوففف خدا هزاربار گفتم عشقبازی که فقط منو به چشم مشتری ببینی و لذتی نبری به درد نمیخوره دوست دارم این خواسته رو وقتی بخوای که عاشقم باشی
۵.۶k
۲۰ تیر ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.