پارت دوم&
پارت دوم&
.
.
.
ویو سوبین.
نکنه عاشقش شدم؟ نه... نه امکان نداره
/روز بعد/
.
ویو جی اوه.
باید انبارو مرتب کنم (جی اوه میره توی انبار)
چرا اینقد قفسه ها بالا هستن؟ اَههه
.
ویو نویسنده(خودم).
همون طور که جی اوه سعی میکرد دستشو به قفسه ها برسونه پاش لیز خورد و فقط تونست چشاشو ببنده و فکر کرد که دیگه داره زندگیش به پایان میره(😂)که یه دفعه توسط دو تا دست بزرگ گرفته شد،بوی اون شخص فوق العاده بود جوری که ادمو تحریک میکرد .
جی اوه با ترس چشاشو باز کرد
.
ویو جی اوه.
سوبین؟ واقعا همونه؟ اون منو گرفته؟
یه دفعه به خودش اومد تعادلشو حفظ کرد و صاف شد یه سرفه الکی کرد ، خواست بره که توسط دستای سوبین متوقف شد
_نمیذارم همینجوری بری
.
ویو جی اوه.
از این حرفش ترسیدم ولی چیزی نگفتم که یه دفعه منو محکم چسبوند به دیوار تا خواستم اعتراضی کنم لباشو محکم گذاشت رو لبام. واقعا این سوبینه؟ واقعا ؟ چه جوری؟
.
ویو خودم.
سوبین عمیق میبوسید و خطرناک لمس میکرد هرچی بیشتر زمان میگذشت بوسه هاش عمیق تر و حرکت لباش تند تر میشد. حرکت دستاش روی کمر جی اوه بیشتر و خطرناک تر میشد کنترلی روی خودش نداشت ولی انگار یه دفعه به خودش اومد خواست بره عقب که این بار دستای قفل شده ی جی اوه پشت گردنش بهش اجازه نداد
حالا همه ی اون حس ها به جی اوه منتقل شده بود ، سوبین لبخندی زد و حالا دوتاشون داشتن عمیق همدیگرو میبوسیدن......
.
.
.
ویو سوبین.
نکنه عاشقش شدم؟ نه... نه امکان نداره
/روز بعد/
.
ویو جی اوه.
باید انبارو مرتب کنم (جی اوه میره توی انبار)
چرا اینقد قفسه ها بالا هستن؟ اَههه
.
ویو نویسنده(خودم).
همون طور که جی اوه سعی میکرد دستشو به قفسه ها برسونه پاش لیز خورد و فقط تونست چشاشو ببنده و فکر کرد که دیگه داره زندگیش به پایان میره(😂)که یه دفعه توسط دو تا دست بزرگ گرفته شد،بوی اون شخص فوق العاده بود جوری که ادمو تحریک میکرد .
جی اوه با ترس چشاشو باز کرد
.
ویو جی اوه.
سوبین؟ واقعا همونه؟ اون منو گرفته؟
یه دفعه به خودش اومد تعادلشو حفظ کرد و صاف شد یه سرفه الکی کرد ، خواست بره که توسط دستای سوبین متوقف شد
_نمیذارم همینجوری بری
.
ویو جی اوه.
از این حرفش ترسیدم ولی چیزی نگفتم که یه دفعه منو محکم چسبوند به دیوار تا خواستم اعتراضی کنم لباشو محکم گذاشت رو لبام. واقعا این سوبینه؟ واقعا ؟ چه جوری؟
.
ویو خودم.
سوبین عمیق میبوسید و خطرناک لمس میکرد هرچی بیشتر زمان میگذشت بوسه هاش عمیق تر و حرکت لباش تند تر میشد. حرکت دستاش روی کمر جی اوه بیشتر و خطرناک تر میشد کنترلی روی خودش نداشت ولی انگار یه دفعه به خودش اومد خواست بره عقب که این بار دستای قفل شده ی جی اوه پشت گردنش بهش اجازه نداد
حالا همه ی اون حس ها به جی اوه منتقل شده بود ، سوبین لبخندی زد و حالا دوتاشون داشتن عمیق همدیگرو میبوسیدن......
۵۴۱
۱۳ تیر ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.