رویای من فصل ۳
پارت ۱
یونا: (به زحمت روی صندلی سالن نشستم البته ریو هم کمکم کرد)
ریو: منو و یونا الان صاحب دوقلو هستیم..خیلی خوشحالم..الان ما در سالن عروسی جی وون و رزا منتظر عروس و دامادیم).. دماغ یونا رو بوس کردم و دستمو رو شکم بزرگش گذاشتم* عاشقتم..
یونا: میدونم..دستشو گرفتم*
*عروس و داماد وارد میشود*
همه:دست زدن
سه بیوک: آبجی تو بلند نشو دردت میاد
یونا: باشه
دوبیوک: حالا و بیا شبیه دایی جذابشون بشن😎
یونا: هومم(چشم گردوندن)
**
#: میتونید همو ببوسید
جی وون: عاشقتم *
رزا: منم*
ته: هق..بچه هامون بزرگ شدن
رزا:🤧
جی کی: هعییی..پیر شدیم( نویسنده؛خدا نکنه)
صوفیا: جی وون اصلا خجالت اینا نمیکشه ها...راحتتت
جی کی: به کی رفته؟😎
صوفیا: زهرمارر...یونا هم به من رفته😜
جی کی: هومم😐
یونا: (به زحمت روی صندلی سالن نشستم البته ریو هم کمکم کرد)
ریو: منو و یونا الان صاحب دوقلو هستیم..خیلی خوشحالم..الان ما در سالن عروسی جی وون و رزا منتظر عروس و دامادیم).. دماغ یونا رو بوس کردم و دستمو رو شکم بزرگش گذاشتم* عاشقتم..
یونا: میدونم..دستشو گرفتم*
*عروس و داماد وارد میشود*
همه:دست زدن
سه بیوک: آبجی تو بلند نشو دردت میاد
یونا: باشه
دوبیوک: حالا و بیا شبیه دایی جذابشون بشن😎
یونا: هومم(چشم گردوندن)
**
#: میتونید همو ببوسید
جی وون: عاشقتم *
رزا: منم*
ته: هق..بچه هامون بزرگ شدن
رزا:🤧
جی کی: هعییی..پیر شدیم( نویسنده؛خدا نکنه)
صوفیا: جی وون اصلا خجالت اینا نمیکشه ها...راحتتت
جی کی: به کی رفته؟😎
صوفیا: زهرمارر...یونا هم به من رفته😜
جی کی: هومم😐
۷.۹k
۳۰ آذر ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.