چند پارتی جونگکوک پارت 1
+ولم کن..دیگه نمیخوام ببینمت..(داد)
_چرا مگه من چیکار کردم
+دوست ندارم ..اون بچه هم مال خودت(گریه)
_ات..
+کوفت و ات ...من دیگه نمیخوام باهات باشم ..فردا طلاق میگیریم(داد و گریه)
6 سال از اون موضوع میگذره..6 سال پیش از همدیگه جدا شدن..و تا الان حتی یک بارم همدیگه رو ندیدن..بله ات و جونگکوک از هم جدا شدن..اما اونا خیلی همدیگر رو دوست داشتن ..چرا اینطوری شد؟
چرا جدا شدن؟..هنوز مشخص نیس..اما تموم این موضوع رو فقط یه نفر میدونه..اونم ات عه...اون تمام این ماجرا رو که چرا ازش جدا شده و چه دلیلی داره میدونه...اما به کسی نمیگه..شاید میترسه..شاید یکی بخواد بلایی سر یکی بیاره ..ات بچه هم داشت به اسم هیونجین..بله هیونجین..اون بعد از 6 سال الان 7 سالشه...چون وقتی هیونجین یک سالش شد ..ات و جونگکوک از هم جدا شدن..جونگکوک دلیل اینکار ات رو نمیدونست..حتی گاهی اوقات با خودش میگفت..که این روزا چرا ات انقد رفتار هاش عوض شده...کلی سوال توی ذهنش بود...اما برای این سوال ها باید چیکار میکرد..تنها راهشم این بود که بره از ات بپرسه ...اما ات دیگه رفته بود..برای همین خیلی سخت بود ..حتی برای بچش..چون اون بی مادر بود ...به نظرتون قراره چه اتفاق هوایی بی افته؟...
ویو ات
6 سالی میگذره که من از جونگکوک و بچم جدا شدم،من مجبور. بودم..اگه مجبور نبودم که عملاً ازشون جدا بشم.. مخصوصاً بچم..آخه کی میتونه بچه ی یک سالش رو تنها بذاره..هر روز گریه میکنم ..و با خودم میگم چرا من گرفتار همچین چیزی شدم
راستی هنوز هم کسی نمیدونه من کجام ..
شرایط
6لایک
6کامنت
••••••|••••••
_چرا مگه من چیکار کردم
+دوست ندارم ..اون بچه هم مال خودت(گریه)
_ات..
+کوفت و ات ...من دیگه نمیخوام باهات باشم ..فردا طلاق میگیریم(داد و گریه)
6 سال از اون موضوع میگذره..6 سال پیش از همدیگه جدا شدن..و تا الان حتی یک بارم همدیگه رو ندیدن..بله ات و جونگکوک از هم جدا شدن..اما اونا خیلی همدیگر رو دوست داشتن ..چرا اینطوری شد؟
چرا جدا شدن؟..هنوز مشخص نیس..اما تموم این موضوع رو فقط یه نفر میدونه..اونم ات عه...اون تمام این ماجرا رو که چرا ازش جدا شده و چه دلیلی داره میدونه...اما به کسی نمیگه..شاید میترسه..شاید یکی بخواد بلایی سر یکی بیاره ..ات بچه هم داشت به اسم هیونجین..بله هیونجین..اون بعد از 6 سال الان 7 سالشه...چون وقتی هیونجین یک سالش شد ..ات و جونگکوک از هم جدا شدن..جونگکوک دلیل اینکار ات رو نمیدونست..حتی گاهی اوقات با خودش میگفت..که این روزا چرا ات انقد رفتار هاش عوض شده...کلی سوال توی ذهنش بود...اما برای این سوال ها باید چیکار میکرد..تنها راهشم این بود که بره از ات بپرسه ...اما ات دیگه رفته بود..برای همین خیلی سخت بود ..حتی برای بچش..چون اون بی مادر بود ...به نظرتون قراره چه اتفاق هوایی بی افته؟...
ویو ات
6 سالی میگذره که من از جونگکوک و بچم جدا شدم،من مجبور. بودم..اگه مجبور نبودم که عملاً ازشون جدا بشم.. مخصوصاً بچم..آخه کی میتونه بچه ی یک سالش رو تنها بذاره..هر روز گریه میکنم ..و با خودم میگم چرا من گرفتار همچین چیزی شدم
راستی هنوز هم کسی نمیدونه من کجام ..
شرایط
6لایک
6کامنت
••••••|••••••
۷.۹k
۲۸ مهر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱۸)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.