پارت ۱۴
شوگا : اون هرزه کی میگی خواهر منه...
انگار که تعجب کرده بود
جیمین : تو خواهر هم داشتی؟؟
پوزخند صدا دار زد و ادامه داد
جیمین: حیف دیگه ماله من شده من باکرگیشو گرفتم
قهقه ای زد که شوگا دوباره می خواست مشتی بزنه که جیمین دستش و گرفت
جیمین : فکرشم نکن
جیمین: فردا بیارش
و خونسرد سمت در عمارت رفت
شوگا : به همین خیال باش
سوار ماشین و شد و نگاهی به من انداخت که با چشای اشکی بهش نگاش کردم
شوگا : خواهر قشنگم چه بلاهایی سرت آوردن؟
سکوت کردم و رومو سمت پنجره برگردونم
از ماشین میاده شدمو نگاهی به سمت عمارت روبه روم کردم شوگا پشت سرم ایستادو به جلو هولم داد
نگاهی بهش کردم دستمو گرفت و سمت خونه برد
وارد عمارت شدیم که خدمتکارها احترام گذاشتن
به من نگاهی کرد که شوگا گفت
شوگا : خواهرمه
خدمتکار دوباره احترام گذاشت
خدمتکار : خوش آمدید خانوم
سری تکون دادم
به طبقه بالا رفتیم که شوگا جلو در ایستاد
شوگا اینجا اتاق توعه، برو یکم استراحت کن
بهش نگاهی کردم و بعد وارد اتاق شدم
اتاقی با فضای دارک همونطور که دوست داشتم خوب منو میشناسه کل اتاقو گذاشتم و بعد وارد حموم شدم
تا کمی دوش بگیرم
ویو جیمین:
وارد عمارت شدم پسره عوضی
بینم قشنگ حسابتو میرسم پسر
جیمین: سولیییییییی(داد)
بدو بدو اومد بیرون
سولی : ب ... بله ؟؟؟ ارباب چیزی شده؟؟
جیمین : به چه اجازه ای رفتین بیرون خرید ؟؟ هااا؟؟؟ ( داد)
سولی : ا... ارباب شما خودتون به ا/ت گفتید مرخصی داره باهم رفتیم خرید
جیمین: نباید از من اجازه می گرفتین؟؟(داد)
جیهون یکی از بادیگاردای مورد اعتمادم اومد داخل
جیهون: بله؟؟
جیمین: ببرینش زیر زمین بخاطر زیر پا گذاشتن قوانین قشنگ بهش حال بدین
سولی : ارباب دیگه تکرار نمیشه
جیمین : خفه شو باید قبل از اینکه میرفتین
به اینش فکر می کردین حساب ا/ت روهم به موقعش می رسم
پوزخند صدا داری زدم و به سمت اتاقم رفتم به سمت طبقه بالا اون هرزه که داد میزد خیلی حس خوبی میداد( سولی رو میگه)
برای تو هم دارم ا/ت خانوم............
هعببب.......
انگار که تعجب کرده بود
جیمین : تو خواهر هم داشتی؟؟
پوزخند صدا دار زد و ادامه داد
جیمین: حیف دیگه ماله من شده من باکرگیشو گرفتم
قهقه ای زد که شوگا دوباره می خواست مشتی بزنه که جیمین دستش و گرفت
جیمین : فکرشم نکن
جیمین: فردا بیارش
و خونسرد سمت در عمارت رفت
شوگا : به همین خیال باش
سوار ماشین و شد و نگاهی به من انداخت که با چشای اشکی بهش نگاش کردم
شوگا : خواهر قشنگم چه بلاهایی سرت آوردن؟
سکوت کردم و رومو سمت پنجره برگردونم
از ماشین میاده شدمو نگاهی به سمت عمارت روبه روم کردم شوگا پشت سرم ایستادو به جلو هولم داد
نگاهی بهش کردم دستمو گرفت و سمت خونه برد
وارد عمارت شدیم که خدمتکارها احترام گذاشتن
به من نگاهی کرد که شوگا گفت
شوگا : خواهرمه
خدمتکار دوباره احترام گذاشت
خدمتکار : خوش آمدید خانوم
سری تکون دادم
به طبقه بالا رفتیم که شوگا جلو در ایستاد
شوگا اینجا اتاق توعه، برو یکم استراحت کن
بهش نگاهی کردم و بعد وارد اتاق شدم
اتاقی با فضای دارک همونطور که دوست داشتم خوب منو میشناسه کل اتاقو گذاشتم و بعد وارد حموم شدم
تا کمی دوش بگیرم
ویو جیمین:
وارد عمارت شدم پسره عوضی
بینم قشنگ حسابتو میرسم پسر
جیمین: سولیییییییی(داد)
بدو بدو اومد بیرون
سولی : ب ... بله ؟؟؟ ارباب چیزی شده؟؟
جیمین : به چه اجازه ای رفتین بیرون خرید ؟؟ هااا؟؟؟ ( داد)
سولی : ا... ارباب شما خودتون به ا/ت گفتید مرخصی داره باهم رفتیم خرید
جیمین: نباید از من اجازه می گرفتین؟؟(داد)
جیهون یکی از بادیگاردای مورد اعتمادم اومد داخل
جیهون: بله؟؟
جیمین: ببرینش زیر زمین بخاطر زیر پا گذاشتن قوانین قشنگ بهش حال بدین
سولی : ارباب دیگه تکرار نمیشه
جیمین : خفه شو باید قبل از اینکه میرفتین
به اینش فکر می کردین حساب ا/ت روهم به موقعش می رسم
پوزخند صدا داری زدم و به سمت اتاقم رفتم به سمت طبقه بالا اون هرزه که داد میزد خیلی حس خوبی میداد( سولی رو میگه)
برای تو هم دارم ا/ت خانوم............
هعببب.......
۲۳.۴k
۱۳ بهمن ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.