تک پارتی ،وقتی خوابه و تو....
تو از خواب بیدار شدی با هیونجینی که رو تخت کنارت خوابیده بود مواجه شدی ....صداش زدی تا بلند شه ...
+هی آقای خوابالو پاشو دیگه صبح شده
_همم..بذار ...بخوابم..(خوابالویی)
+چیی؟ بذارم بخوابی؟ عمرا پاشو زود باش
_فقط ..۵.. دقیقه (خوابالویی)
+باشه تا من میرم دوش میگیرم و صبحونه آماده میکنم پاشو
_اومم..باش
تو رفتی یه دوش ۱۰ مینی گرفتی ...فکر کردی هیونجین شاید بیدار شده باشه.... رفتی تو اتاق با هیونجین که رو تخت خواب لم داده بود مواجه شدی
+ هیونجین پاشو دیگه ...
_...باشه
+اگه پا نشی کاری نکن که به غلط کردن بیوفتی
بدون توجه به حرف تو روشو کرد اونور و گرفت خوابید
+باشه.. هر جور خودت راحتی
و به سمت آشپز خونه رفتی تا صبحونه رو آماده کنی...روی میز چندین غذای متنوع رو گذاشتی رفتی سراغ هیون تا بیدار شده یا نه قبلش ی لیوان پر از آب سرد رو برداشتی و رفتی سراغ هیونجین ...صداش زدی :
+نمیخوای بلند شی پس ..
هیونجین نیمی از لای چشماش باز کرد اما تو فرصت نگاه کردن به هیونجین ندادی لیوان پر آب رو روش خالی کردی
_وایسا ... دارم برات
پا به فرار گذاشتی ..رفتی پشت یکی از مبل ها قایم شدی اما مچ دستت معلوم بود هیونجین تا دستت رو دید سریع اومد و گفت:
_بومم
+وای...زهرم ترکید
_تا تو باشی که اب روم نریزی
+باشه. باشه. باشه ...تو بردی اصن .. حالا بیا بریم صبحونه بخوریم
_اما صبحونه من اینجاست
+چییی؟
_وقتشه که تاوان این کارت رو بدی
+منظورت چیه ؟
_روی تخت میفهمی منظورم چیه
+هاا؟
_وقتشه که برام جبران کنی بیب ...
و ا.ت رو بلند کرد وبردش داخل اتاق و ......
بچه هاا در اتاقو روی من بستن دیگه نفمیدم چی شد ؟
من بچه ی پاکیم..
نظرتون؟
+هی آقای خوابالو پاشو دیگه صبح شده
_همم..بذار ...بخوابم..(خوابالویی)
+چیی؟ بذارم بخوابی؟ عمرا پاشو زود باش
_فقط ..۵.. دقیقه (خوابالویی)
+باشه تا من میرم دوش میگیرم و صبحونه آماده میکنم پاشو
_اومم..باش
تو رفتی یه دوش ۱۰ مینی گرفتی ...فکر کردی هیونجین شاید بیدار شده باشه.... رفتی تو اتاق با هیونجین که رو تخت خواب لم داده بود مواجه شدی
+ هیونجین پاشو دیگه ...
_...باشه
+اگه پا نشی کاری نکن که به غلط کردن بیوفتی
بدون توجه به حرف تو روشو کرد اونور و گرفت خوابید
+باشه.. هر جور خودت راحتی
و به سمت آشپز خونه رفتی تا صبحونه رو آماده کنی...روی میز چندین غذای متنوع رو گذاشتی رفتی سراغ هیون تا بیدار شده یا نه قبلش ی لیوان پر از آب سرد رو برداشتی و رفتی سراغ هیونجین ...صداش زدی :
+نمیخوای بلند شی پس ..
هیونجین نیمی از لای چشماش باز کرد اما تو فرصت نگاه کردن به هیونجین ندادی لیوان پر آب رو روش خالی کردی
_وایسا ... دارم برات
پا به فرار گذاشتی ..رفتی پشت یکی از مبل ها قایم شدی اما مچ دستت معلوم بود هیونجین تا دستت رو دید سریع اومد و گفت:
_بومم
+وای...زهرم ترکید
_تا تو باشی که اب روم نریزی
+باشه. باشه. باشه ...تو بردی اصن .. حالا بیا بریم صبحونه بخوریم
_اما صبحونه من اینجاست
+چییی؟
_وقتشه که تاوان این کارت رو بدی
+منظورت چیه ؟
_روی تخت میفهمی منظورم چیه
+هاا؟
_وقتشه که برام جبران کنی بیب ...
و ا.ت رو بلند کرد وبردش داخل اتاق و ......
بچه هاا در اتاقو روی من بستن دیگه نفمیدم چی شد ؟
من بچه ی پاکیم..
نظرتون؟
۲.۰k
۲۳ آبان ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۷)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.