تک پارتی جونگکوکـــ
وقتی اکست ولت نمیکرد...
^ات=21=+ جونگ کوک=28=_^
ات ویو
دوباره مثل همیشه پیام پشت پیام، پیام پشت پیام. خسته شدم. بعضی موقع ها ب سرم میزنه کلا گوشی و هرچیزی ک باعث برقراری ارتباطم با بقیه میشه و نابود کنم و بزارم برم ی کشور دیگه. ولی نمیشه، دروغ چرا، شاید واسه اینه هنوز دوسش دارم....
^پیامـــ
_اتیع من؟ میدونستی کوکیت ناراحته؟ مگه نمیگفتی هیچ وقت نمیخوای گریه کنم ها؟ پس چرا داری کاری میکنی ک گریه کنم؟
_عاییییش، لبام از کار افتاد انقد بوسشون نکردی
*عکس میفرسته*همون عکس کاورو*
_خو منکه دستم ب پشتم نمیرسه، خو اگ کثیف بمونم چی ها؟
_راستی یادته میگفتی مزه شکلات میدم؟ بالم لبمو عوض کردم الان مزه ی توت فلنگی میدم
_واییی خسته شد انگشتای کوچولوم
^پایان پیام هاـــ
من کی اینو انقد لوس کردم؟ همش تقصیر خودمه اگ انقد با حرفام و رفتارم لوسش نمیکردم الان بدون مزاحمتش داشتم زندگی میکردم. آی خدا اگ دستم بهش میرسید ی لقمه ی چپش میکردم...
انقد ک خسته بودم رو تخت ولو شدم و سریع ب خواب عمیقی سپرده شدم...
^ساعاتی بعدـــ
ای خداااااااااااااا داشتم خواب میدیدم نشستم با حوریا آب انگور میخورممممممم چرا الان باید عین سیریشا بهم زنگ بزنهههههههه. انقد عصبی بودم ک جواب دادم...
+دست از سرم بردار روانی. تو دوسال قبل بی دلیل وقتی ک هیچی نداشتم ترکم کردی، الانم نمیخوام دیگه بهم ن زنگ بزنی ن پیام بدی. موقعی ک با جون و دلم میخواستمت نبودی، الان من نمیخوامت*داد
_*مکث
_باهات قهرم. تو کوکیتو ناراحت کردی آبنبات، بدون خودتم باید خوشحالم کنی...
^پایان زنگـــ
خب راستش یکم از حرفش ترسیدم. اونقدری دیوونه هس ک یهو...
ولی واقعا نمیدونم با چ شجاعتی دوباره خوابیدمــــ
^ساعاتی بعدـــ
چقد گرمه، گردنم... آییش مگه بخاری گذاشتم تو گردنــــ
*چشماتو باز کردی
+چ... چ... چجو
*کیص
_بالم لب جدیدم خوشمزست آبنبات؟...
+جـــ...جونگکوک؟!...
پایانننن
^ات=21=+ جونگ کوک=28=_^
ات ویو
دوباره مثل همیشه پیام پشت پیام، پیام پشت پیام. خسته شدم. بعضی موقع ها ب سرم میزنه کلا گوشی و هرچیزی ک باعث برقراری ارتباطم با بقیه میشه و نابود کنم و بزارم برم ی کشور دیگه. ولی نمیشه، دروغ چرا، شاید واسه اینه هنوز دوسش دارم....
^پیامـــ
_اتیع من؟ میدونستی کوکیت ناراحته؟ مگه نمیگفتی هیچ وقت نمیخوای گریه کنم ها؟ پس چرا داری کاری میکنی ک گریه کنم؟
_عاییییش، لبام از کار افتاد انقد بوسشون نکردی
*عکس میفرسته*همون عکس کاورو*
_خو منکه دستم ب پشتم نمیرسه، خو اگ کثیف بمونم چی ها؟
_راستی یادته میگفتی مزه شکلات میدم؟ بالم لبمو عوض کردم الان مزه ی توت فلنگی میدم
_واییی خسته شد انگشتای کوچولوم
^پایان پیام هاـــ
من کی اینو انقد لوس کردم؟ همش تقصیر خودمه اگ انقد با حرفام و رفتارم لوسش نمیکردم الان بدون مزاحمتش داشتم زندگی میکردم. آی خدا اگ دستم بهش میرسید ی لقمه ی چپش میکردم...
انقد ک خسته بودم رو تخت ولو شدم و سریع ب خواب عمیقی سپرده شدم...
^ساعاتی بعدـــ
ای خداااااااااااااا داشتم خواب میدیدم نشستم با حوریا آب انگور میخورممممممم چرا الان باید عین سیریشا بهم زنگ بزنهههههههه. انقد عصبی بودم ک جواب دادم...
+دست از سرم بردار روانی. تو دوسال قبل بی دلیل وقتی ک هیچی نداشتم ترکم کردی، الانم نمیخوام دیگه بهم ن زنگ بزنی ن پیام بدی. موقعی ک با جون و دلم میخواستمت نبودی، الان من نمیخوامت*داد
_*مکث
_باهات قهرم. تو کوکیتو ناراحت کردی آبنبات، بدون خودتم باید خوشحالم کنی...
^پایان زنگـــ
خب راستش یکم از حرفش ترسیدم. اونقدری دیوونه هس ک یهو...
ولی واقعا نمیدونم با چ شجاعتی دوباره خوابیدمــــ
^ساعاتی بعدـــ
چقد گرمه، گردنم... آییش مگه بخاری گذاشتم تو گردنــــ
*چشماتو باز کردی
+چ... چ... چجو
*کیص
_بالم لب جدیدم خوشمزست آبنبات؟...
+جـــ...جونگکوک؟!...
پایانننن
۱۶.۱k
۲۷ شهریور ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۸)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.