وانشات • میتسویا
مروز روز اول راهنمایی ا/ت بود یعنی میتونه یه دوست پیدا کنه؟
خودشو برای آخرین بار توی آینه نگاه کرد و اماده ی مدرسه شد
کیفش خیلی سنگین بود جوری که بزور میتونست راه بره!
وقتی به مدرسه رسید اینقدر حول شده بود که روی یه پسر مو بنفشی افتاد
ا/ت: ع.. ببخشید.. ا. اقای..
میتی: میتسویا.. تاکاشی میتسویا.. اسمتون؟
ا/ت: ا/ت ا/فم
میتی: ا/ت چان الان دیگه زنگه باید بریم..
ا/ت: ب.. باشه میت. سویا کون
از اون روز به بعد میتسویا و ا/ت باهم صمیمی شذن و میتی ا/ت رو توی کلابش اورد...
( پرش زمانی به ۳ سال بعد)
اون شب تولد میتسویا بود و میتی ا/تو به خونش دعوت کرده بود...
تقریبا ساعت ۱۱ بود که ا/ت اومد
میتسویا: چرا دیرکردی؟ مانا و لونا خوابیدن...
ا/ت : خب.. میتونیم راحت تر حرف بزنیم، البته در مورد خیاطی...
میتی: بیا ببینم چطور شدی
میتی ا/ت رو تا اتاقش برد و اونو پشت میز خیاطی نشوند
و ازش خواست تا لباسی که روی میز بود رو کامل کنه...
توی اون مدت کنار میز ایستاده بود و ی چند دفهیی یواشکی یه نگاهی به صورت درگیر ا/ت میکرد...
بعد از تموم شدن لباس ا/ت لباسو بالا گرف
ا/ت: پیشرفت کردم؟
میتی: اوو از منم بهترشدی...
میدونی این لباسو برای کی دوختم؟
ا/ت: کی؟
میتی: تو دیگه!
بعد ار این حرف میتسویا هر دث تاشون زدن زیرخنده
میتی: ـ. ارمم.. الان. بیدا. میشنن. ¡
____________________________________________________ اینم از وانشات میتی جونننن
خودشو برای آخرین بار توی آینه نگاه کرد و اماده ی مدرسه شد
کیفش خیلی سنگین بود جوری که بزور میتونست راه بره!
وقتی به مدرسه رسید اینقدر حول شده بود که روی یه پسر مو بنفشی افتاد
ا/ت: ع.. ببخشید.. ا. اقای..
میتی: میتسویا.. تاکاشی میتسویا.. اسمتون؟
ا/ت: ا/ت ا/فم
میتی: ا/ت چان الان دیگه زنگه باید بریم..
ا/ت: ب.. باشه میت. سویا کون
از اون روز به بعد میتسویا و ا/ت باهم صمیمی شذن و میتی ا/ت رو توی کلابش اورد...
( پرش زمانی به ۳ سال بعد)
اون شب تولد میتسویا بود و میتی ا/تو به خونش دعوت کرده بود...
تقریبا ساعت ۱۱ بود که ا/ت اومد
میتسویا: چرا دیرکردی؟ مانا و لونا خوابیدن...
ا/ت : خب.. میتونیم راحت تر حرف بزنیم، البته در مورد خیاطی...
میتی: بیا ببینم چطور شدی
میتی ا/ت رو تا اتاقش برد و اونو پشت میز خیاطی نشوند
و ازش خواست تا لباسی که روی میز بود رو کامل کنه...
توی اون مدت کنار میز ایستاده بود و ی چند دفهیی یواشکی یه نگاهی به صورت درگیر ا/ت میکرد...
بعد از تموم شدن لباس ا/ت لباسو بالا گرف
ا/ت: پیشرفت کردم؟
میتی: اوو از منم بهترشدی...
میدونی این لباسو برای کی دوختم؟
ا/ت: کی؟
میتی: تو دیگه!
بعد ار این حرف میتسویا هر دث تاشون زدن زیرخنده
میتی: ـ. ارمم.. الان. بیدا. میشنن. ¡
____________________________________________________ اینم از وانشات میتی جونننن
۱۲.۱k
۲۵ فروردین ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.