فروغ ویک عالمه عاشقانه ها...
به خاطر بسپار اکنون که تونیستی ان صندلی چوبی ته کافه سالهاست انتظار تورا می کشد وقتی وارد کافه می شوم حس می کنم نشسته ای عاشقانه می نویسی وکمی ان طرف تر روی صندلی چوبی صادق هدایت که برایت عاشقانه می نویسد
سيب دندان زده از دست تو افتاد به خاک
و تو رفتي و هنوز،
سالهاست كه در گوش من آرام آرام
خش خش گام تو تكرار كنان مي دهد آزارم وتو فروغ در جواب برایش عاشقانه زمزمه می کنی ومی نویسی سيب دندان زده از دست من افتاد به خاک
دل من گفت: بر
چون نمي خواست به خاطر بسپارد گريه تلخ تو را ...بقلم انیس عزیزی برگرفته عاشقانه های فروغ فرخزاد صادق هدایت...عکس کافه عشق گل رضائیه
سيب دندان زده از دست تو افتاد به خاک
و تو رفتي و هنوز،
سالهاست كه در گوش من آرام آرام
خش خش گام تو تكرار كنان مي دهد آزارم وتو فروغ در جواب برایش عاشقانه زمزمه می کنی ومی نویسی سيب دندان زده از دست من افتاد به خاک
دل من گفت: بر
چون نمي خواست به خاطر بسپارد گريه تلخ تو را ...بقلم انیس عزیزی برگرفته عاشقانه های فروغ فرخزاد صادق هدایت...عکس کافه عشق گل رضائیه
۱۳۸.۵k
۱۱ شهریور ۱۴۰۱