پارت ۱۲
با چشمای بسته گفتم
+چیه این موقع شب
*خانم اقا بیرون بودن الان برگشتن دستشون تیر خورده زود بیاید لطفا
+باشه
زود وسایلمو ورداشتم و رفتم تو اتاقم
صورتش خیس عرق بود پیرهنش هم خونی بود زود رفتم پیشش
+چیکار کردی؟
_نمی دونم یه کاری بکن
+ب..باشه
زود دست به کار شدم تیشرتو از تنش درآوردم و انداختم اونور اون قسمتی که تیر خورده بود و با پنبه تمیز کردم و گفتم
+ببین باید تیر در بیارم یه ذره درد داره خب داد بزن باشه
_اوک
+تیرو داشتم در می آوردم بلند داشت داد میزد میتونم درکش کنم خیلی درد داره بعدش اون قسمته تیر خوردشو بستم و باندپیچی کردم بعدش وسیله هامو جمع کردم و رو به اون خدمتکار گفتم جاهای خونی رو
+چیه این موقع شب
*خانم اقا بیرون بودن الان برگشتن دستشون تیر خورده زود بیاید لطفا
+باشه
زود وسایلمو ورداشتم و رفتم تو اتاقم
صورتش خیس عرق بود پیرهنش هم خونی بود زود رفتم پیشش
+چیکار کردی؟
_نمی دونم یه کاری بکن
+ب..باشه
زود دست به کار شدم تیشرتو از تنش درآوردم و انداختم اونور اون قسمتی که تیر خورده بود و با پنبه تمیز کردم و گفتم
+ببین باید تیر در بیارم یه ذره درد داره خب داد بزن باشه
_اوک
+تیرو داشتم در می آوردم بلند داشت داد میزد میتونم درکش کنم خیلی درد داره بعدش اون قسمته تیر خوردشو بستم و باندپیچی کردم بعدش وسیله هامو جمع کردم و رو به اون خدمتکار گفتم جاهای خونی رو
۸۰۰
۳۱ خرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.