دو پارتی بنگ چان p2(end)
#استری_کیدز
#بنگ_چان
وقتی مریض شدی
اوایل بی حال بودی اما هر چقدر که میگذشت، انرژی بیشتر به تنت هجوم می آورد، درحالی که دست چان توی دست آزادات بود، شروع به چرت و پرت گفتن کرده بودی، چان فقط با یک لبخند بهت نگاه میکرد
&وای کریس.. میدونی.. توی تاثیر این دارو ها، خواب دیدم که تو از من حامله ای.. بخدا تو خواب اینقدر ذوق کرده بودم
خنده هات فضای اتاق تزریقات رو پر کرده بودن
_دلم برای اینجوری خندیدنت تنگ شده بود عزیزدلم.. دیگه نباید سرما بخوری.. خیلی مراقب خودت باش.. من فدای اون خنده های قشنگت بشم
بوسه ای روی پیشونیت گذاشت
&چان دیگه خیلی جنتلمن شدی.. تروخدا همون بچهٔ پنج سالم بشووو
_الان نمی تونم عشقم.. اینقدر دلم تنگ شده بود قربون صدقه ات برم که..
بوسهٔ دیگه ای رو روی پیشونیت گذاشت
_فعلا نمی تونم ساکت بمونم.. دلم می خواد تا صبح قربون صدقه ات برم فقط
لبخندی زدی و مظلوم به چشم هاش نگاه کردی
&حالا که اینقدر مهربونی.. برام پیتزا میخری؟!
خندید و گفت
_میدونستم کار به غذا میکشه.. چشم عزیزم میخرم.. تو خوب بشو... از همینجا یک راست میریم برات پیتزا بخریم
&نه خوشم آمد.. اصلا همیشه جنتلمن باش
خنده نخودی ای کرد و دستت رو به سمت لب هاش برد و بوسه آرومی روش گذاشت
_چشم پرنسس من
&وایی کریستوفررررر..اینقدر عسلی نباش دیگه
_الان مشخص کن.. جنتلمن باشم یا نه
&حد وسط باش
_خب.. یعنی.. جنتلمنی که.. مثل شوگر ددی هاس؟!
کمی مکث کردی و گفتی
&احتمالا.. چون که.. بنگ چان ایز سو اولد
_شوگرتم میشم... اخ من چقدر تورو دوست دارم زن
چهار پنج بار گونه ات رو بوسید که گفتی
&منم دوستت دارم.. ولی سرمم تموم شد... بگو بیان درش بیارن.. بریم پیتزا بخوریمم.. مثل گاو گشنمه
لبخندی زد و برای آخرین بار دستت رو بوسید و رفت پرستار رو صدا بزنه
(خواستم بگم.. پونصدتا بشیم.. دوباره اسمات نوشتن رو شروع میکنم🌚)
#بنگ_چان
وقتی مریض شدی
اوایل بی حال بودی اما هر چقدر که میگذشت، انرژی بیشتر به تنت هجوم می آورد، درحالی که دست چان توی دست آزادات بود، شروع به چرت و پرت گفتن کرده بودی، چان فقط با یک لبخند بهت نگاه میکرد
&وای کریس.. میدونی.. توی تاثیر این دارو ها، خواب دیدم که تو از من حامله ای.. بخدا تو خواب اینقدر ذوق کرده بودم
خنده هات فضای اتاق تزریقات رو پر کرده بودن
_دلم برای اینجوری خندیدنت تنگ شده بود عزیزدلم.. دیگه نباید سرما بخوری.. خیلی مراقب خودت باش.. من فدای اون خنده های قشنگت بشم
بوسه ای روی پیشونیت گذاشت
&چان دیگه خیلی جنتلمن شدی.. تروخدا همون بچهٔ پنج سالم بشووو
_الان نمی تونم عشقم.. اینقدر دلم تنگ شده بود قربون صدقه ات برم که..
بوسهٔ دیگه ای رو روی پیشونیت گذاشت
_فعلا نمی تونم ساکت بمونم.. دلم می خواد تا صبح قربون صدقه ات برم فقط
لبخندی زدی و مظلوم به چشم هاش نگاه کردی
&حالا که اینقدر مهربونی.. برام پیتزا میخری؟!
خندید و گفت
_میدونستم کار به غذا میکشه.. چشم عزیزم میخرم.. تو خوب بشو... از همینجا یک راست میریم برات پیتزا بخریم
&نه خوشم آمد.. اصلا همیشه جنتلمن باش
خنده نخودی ای کرد و دستت رو به سمت لب هاش برد و بوسه آرومی روش گذاشت
_چشم پرنسس من
&وایی کریستوفررررر..اینقدر عسلی نباش دیگه
_الان مشخص کن.. جنتلمن باشم یا نه
&حد وسط باش
_خب.. یعنی.. جنتلمنی که.. مثل شوگر ددی هاس؟!
کمی مکث کردی و گفتی
&احتمالا.. چون که.. بنگ چان ایز سو اولد
_شوگرتم میشم... اخ من چقدر تورو دوست دارم زن
چهار پنج بار گونه ات رو بوسید که گفتی
&منم دوستت دارم.. ولی سرمم تموم شد... بگو بیان درش بیارن.. بریم پیتزا بخوریمم.. مثل گاو گشنمه
لبخندی زد و برای آخرین بار دستت رو بوسید و رفت پرستار رو صدا بزنه
(خواستم بگم.. پونصدتا بشیم.. دوباره اسمات نوشتن رو شروع میکنم🌚)
۲۱.۹k
۲۲ شهریور ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۲۰)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.