𝙸'𝚖 𝙼𝚘𝚗𝚜𝚝𝚎𝚛
𝙸'𝚖 𝙼𝚘𝚗𝚜𝚝𝚎𝚛
𝙿𝚊𝚛𝚝³⁵
𝙹𝙺 𝚊𝚗𝚍 𝙷𝙰𝚈𝙾𝙾𝙽 =𝙰.𝚃🤏☻️
𝙰𝙳𝙼𝙸𝙽:𝙹𝙸𝚈𝙾𝙾𝙽🍫🦋
حرکت کردند...
حرکت کردند به سرزمینی دور دست ...
دور از دسترس قدرت ...
دور از دسترس ثروت ...
دور از دسترس آدمیان ...
برای به دست آوردن دستانی که گره خورده بود به هم....
برای به دست آوردن آزادی ...
برای به دست آوردن یکدیگر ...
دستانش را گرفت و به چشمان معصوم معشوقه اش نگاه کرد ...
موهای موج دار دخترک با جهت باد حرکت میکرد ...
پسر دلش نخواست مردی آن همه زیبایی را ببیند ...
سربندش را باز کردو دور موهای دخترش بست ...
بوسه ای بر پیشانی دختر کاشت ...
شب از نیمه گذشته بود ...
اسب ها را جایی بستند ...
در نزدیکیشان مسافر خانه ای وجود داشت ...
سویا دختر شجاعی بود !
اما از طرز نگاه های اطرافیانش خوف برش داشت ...
هرچه نباشد او یک اشراف زاده است که لای پر قو بزرگ شده !
پشت مردش قایم شده بود و مچ دستانش را فشرد ...
سویا به آرامی گفت :یاع پارک جیمین من می ترسم ...
#Im_Monster
#Park_Jiyoon
𝙿𝚊𝚛𝚝³⁵
𝙹𝙺 𝚊𝚗𝚍 𝙷𝙰𝚈𝙾𝙾𝙽 =𝙰.𝚃🤏☻️
𝙰𝙳𝙼𝙸𝙽:𝙹𝙸𝚈𝙾𝙾𝙽🍫🦋
حرکت کردند...
حرکت کردند به سرزمینی دور دست ...
دور از دسترس قدرت ...
دور از دسترس ثروت ...
دور از دسترس آدمیان ...
برای به دست آوردن دستانی که گره خورده بود به هم....
برای به دست آوردن آزادی ...
برای به دست آوردن یکدیگر ...
دستانش را گرفت و به چشمان معصوم معشوقه اش نگاه کرد ...
موهای موج دار دخترک با جهت باد حرکت میکرد ...
پسر دلش نخواست مردی آن همه زیبایی را ببیند ...
سربندش را باز کردو دور موهای دخترش بست ...
بوسه ای بر پیشانی دختر کاشت ...
شب از نیمه گذشته بود ...
اسب ها را جایی بستند ...
در نزدیکیشان مسافر خانه ای وجود داشت ...
سویا دختر شجاعی بود !
اما از طرز نگاه های اطرافیانش خوف برش داشت ...
هرچه نباشد او یک اشراف زاده است که لای پر قو بزرگ شده !
پشت مردش قایم شده بود و مچ دستانش را فشرد ...
سویا به آرامی گفت :یاع پارک جیمین من می ترسم ...
#Im_Monster
#Park_Jiyoon
۲.۲k
۰۱ شهریور ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.