من اگر جای خدا بودم،
من اگر جای خدا بودم،
قبل از خلق و تولد هر انسانی،
سوالم از او این بود:
« آیا دوست داری به جهانی پا بگذاری،
که ممکن است بسیار درد بکشی، گاهی بخندی و عاشق شوی؟
جهانی که ممکن است دلت هزار تکه شود
دلتنگ شوی و تحمل کردن تنها چارهی زیست تو باشد؟
آیا میتوانی این همه احساسات ضد و نقیض را
بدون ذرهای تجربه که در ذات تو کاشته باشم
به دوش بکشی و در آخر کفهی ترازوی اشتباهاتت سبکتر باشد؟
و اگر که سبکتر باشد تو را در آغوش بهشتی میاندازم
که فقط احساسات خوب را به وجودت بپاشم؟»
همهی اینها را میپرسیدم و حق انتخاب میدادم به بندههایم.
آنوقت ما بهانهای برای غیراختیاری بودن زیست و تولد نداشتیم
و بعد از ترک جهانِ زمینی
خدا دست میگذاشت روی شانههای شرمندهی ما
و میگفت: « قبل از ظهورت در جهان، همه چیز را گفته بودم
و این تو بودی که زندگی را انتخاب کردی!»
آنوقت دیگر هیچ شکایتی نبود، هیچ گلهای نبود...هیچ!
قبل از خلق و تولد هر انسانی،
سوالم از او این بود:
« آیا دوست داری به جهانی پا بگذاری،
که ممکن است بسیار درد بکشی، گاهی بخندی و عاشق شوی؟
جهانی که ممکن است دلت هزار تکه شود
دلتنگ شوی و تحمل کردن تنها چارهی زیست تو باشد؟
آیا میتوانی این همه احساسات ضد و نقیض را
بدون ذرهای تجربه که در ذات تو کاشته باشم
به دوش بکشی و در آخر کفهی ترازوی اشتباهاتت سبکتر باشد؟
و اگر که سبکتر باشد تو را در آغوش بهشتی میاندازم
که فقط احساسات خوب را به وجودت بپاشم؟»
همهی اینها را میپرسیدم و حق انتخاب میدادم به بندههایم.
آنوقت ما بهانهای برای غیراختیاری بودن زیست و تولد نداشتیم
و بعد از ترک جهانِ زمینی
خدا دست میگذاشت روی شانههای شرمندهی ما
و میگفت: « قبل از ظهورت در جهان، همه چیز را گفته بودم
و این تو بودی که زندگی را انتخاب کردی!»
آنوقت دیگر هیچ شکایتی نبود، هیچ گلهای نبود...هیچ!
۵.۱k
۱۷ مهر ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.