P37
بدجور از کاری که کردم ترسیده بودم که جونگ کوک اومد سمتم و بازوم رو گرفت و کشید دنبال خودش از عمارت بردم بیرون از ترس هول کرده بودم نمیدونستم چی کار کنم فقط پشت سرم هم میگفتم : جونگ کوک ، جونگ کوک ببخشید
اشتباه کردم ، آب خودش ریخت روت ، ببخشید خودت خیس شدی ، حواسم نبود ، حقت بود ، ببخشید
همین طوری که دنبال خودش میبردم بغل یه استخر بزرگ وایساد با نگاه کردن به استخر نفسم قطع شد از اون بازوم که گرفته بود کشید و پرتم کرد تو استخر ، افتادم تو استخر که اب استخر پاشید بیرون اب خیلی یخ بود جونگ کوک روش رو کرد اونور و رفت منم که داشتم یخ میزدم فقط بلند گفتم : جونگ کوک من شنا بلد نیستم .
دیگه نتونستم خودم رو روی اب نگه دارم و کامل رفتم تو اب شنا بلد نبودم و یکم از اب میترسیدم ، چشمام رو بسته بودم که احساس کردم یکی پرید تو آب و گرفتم و از اب کشیدم بیرون ،از اب که آوردم بیرون آروم چشمام رو باز کردم و دور و اطراف رو نگاه کردم پس هنوز زندم داشتم از سرما یخ میزدم بعد از چند ثانیه احساس کردم روی زمین نیستم به پایین نگاه کردم روی زمین نبودم سرمو آوردم بالا و به رو به روم نگاه کردم ،جونگ کوک گرفته بودم و موهای خیسش ریخته بود روی صورتش با همون حالت که گرفته بودم رفت سمت عمارت ، وقتی وارد عمارت شدیم هنوز کسی توی پذیرایی نبود از این خوشحال شدم چون دلم نمیخواست کسی تو ان حالت ببینتم جونگ کوک از پله ها رفت بالا و منم اصلا دقت نکرده بودم که دستم رو انداختم دور گردنش وقتی متوجه شدم سریع دستمو کشیدم ، رفت سمت اتاق که از شانس ما در اتاق باز بود گذاشتم روی تخت و پتو رو پیچید دورم ، پسره ی بیشور نزدیک بکشمتم پرت کرده تو آب بعدم از اب میارمتم بیرون ؟ من فقط یه لیوان روت آب ریختم
رفت سمت کمد و پیرهنشو عوض کرد و یه تیشرت سفید تنش کرد بعدم با حوله موهاش رو خشک کرد .
اشتباه کردم ، آب خودش ریخت روت ، ببخشید خودت خیس شدی ، حواسم نبود ، حقت بود ، ببخشید
همین طوری که دنبال خودش میبردم بغل یه استخر بزرگ وایساد با نگاه کردن به استخر نفسم قطع شد از اون بازوم که گرفته بود کشید و پرتم کرد تو استخر ، افتادم تو استخر که اب استخر پاشید بیرون اب خیلی یخ بود جونگ کوک روش رو کرد اونور و رفت منم که داشتم یخ میزدم فقط بلند گفتم : جونگ کوک من شنا بلد نیستم .
دیگه نتونستم خودم رو روی اب نگه دارم و کامل رفتم تو اب شنا بلد نبودم و یکم از اب میترسیدم ، چشمام رو بسته بودم که احساس کردم یکی پرید تو آب و گرفتم و از اب کشیدم بیرون ،از اب که آوردم بیرون آروم چشمام رو باز کردم و دور و اطراف رو نگاه کردم پس هنوز زندم داشتم از سرما یخ میزدم بعد از چند ثانیه احساس کردم روی زمین نیستم به پایین نگاه کردم روی زمین نبودم سرمو آوردم بالا و به رو به روم نگاه کردم ،جونگ کوک گرفته بودم و موهای خیسش ریخته بود روی صورتش با همون حالت که گرفته بودم رفت سمت عمارت ، وقتی وارد عمارت شدیم هنوز کسی توی پذیرایی نبود از این خوشحال شدم چون دلم نمیخواست کسی تو ان حالت ببینتم جونگ کوک از پله ها رفت بالا و منم اصلا دقت نکرده بودم که دستم رو انداختم دور گردنش وقتی متوجه شدم سریع دستمو کشیدم ، رفت سمت اتاق که از شانس ما در اتاق باز بود گذاشتم روی تخت و پتو رو پیچید دورم ، پسره ی بیشور نزدیک بکشمتم پرت کرده تو آب بعدم از اب میارمتم بیرون ؟ من فقط یه لیوان روت آب ریختم
رفت سمت کمد و پیرهنشو عوض کرد و یه تیشرت سفید تنش کرد بعدم با حوله موهاش رو خشک کرد .
۳۸.۱k
۱۱ آبان ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۲۷)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.