(پارت37)
کوک*ویو
ا.ت روی تخت دراز کشید منم رفتم از پشت ا.ت رو بغل کردم.
و خوابیدبم چند ساعت.
(۳ساعت دیگه)
وای صدای چیه؟
صدای در زدن میاد من و ا.ت جفتمون از خواب بیدار شدیم ا.ت گفت
ا.ت:کی در میزنه
کوک:نمیدونم
ا.ت:بریم باز کنیم.
کوک:چرا این طلب کار ها در میزنه نکنه یونجون به پلیس نگفته باشه
ا.ت:این حرف و نزن کوک من و نترسون
رفتیم پایین،در و باز کردم.
ا.ت هم پشتم بود.
که دیدیم.
یونجون هست.
کوک:مرتیکه اینجا چه غلتی
یونجون:کثافت دلت اب خنک میخواد
کوک:ساکت شو.
که یهو اصلحه از کمرش در اورد.
ا.ت:جانکوک(با داد)
سمت من گرفت اصلح رو.
ا.ت:تو همچین آدمی بودی یونجون
یونجون:ساکت شو تو من و فراموش کردی من تورو دوست داشتم
ا.ت:منم قبلا دوست داشتم ولی دیگه علاقه ام اذت از بین رفت این روز ها
کوک:اگه جرعت داری شلیک کن
یونجون:پس که اینطور
کوک:اره اینطور من واسه ا.ت جونم و فدا میکنم
ا.ت:(با گریه)جانکوک لطفا کوتاه بیا
کوک:نگران نباش عشقم
بعد یکم گارد گرفتن اصلح اش رو گذاشت تو کمرش.
و رفتش ترسو حتی جرعت نداره شلیک هوایی کنه
ا.ت:خدارو شکر که رفت کثافت
کوک:من که نترسیدم چون خصلتش رو میدونم.
ا.ت روی تخت دراز کشید منم رفتم از پشت ا.ت رو بغل کردم.
و خوابیدبم چند ساعت.
(۳ساعت دیگه)
وای صدای چیه؟
صدای در زدن میاد من و ا.ت جفتمون از خواب بیدار شدیم ا.ت گفت
ا.ت:کی در میزنه
کوک:نمیدونم
ا.ت:بریم باز کنیم.
کوک:چرا این طلب کار ها در میزنه نکنه یونجون به پلیس نگفته باشه
ا.ت:این حرف و نزن کوک من و نترسون
رفتیم پایین،در و باز کردم.
ا.ت هم پشتم بود.
که دیدیم.
یونجون هست.
کوک:مرتیکه اینجا چه غلتی
یونجون:کثافت دلت اب خنک میخواد
کوک:ساکت شو.
که یهو اصلحه از کمرش در اورد.
ا.ت:جانکوک(با داد)
سمت من گرفت اصلح رو.
ا.ت:تو همچین آدمی بودی یونجون
یونجون:ساکت شو تو من و فراموش کردی من تورو دوست داشتم
ا.ت:منم قبلا دوست داشتم ولی دیگه علاقه ام اذت از بین رفت این روز ها
کوک:اگه جرعت داری شلیک کن
یونجون:پس که اینطور
کوک:اره اینطور من واسه ا.ت جونم و فدا میکنم
ا.ت:(با گریه)جانکوک لطفا کوتاه بیا
کوک:نگران نباش عشقم
بعد یکم گارد گرفتن اصلح اش رو گذاشت تو کمرش.
و رفتش ترسو حتی جرعت نداره شلیک هوایی کنه
ا.ت:خدارو شکر که رفت کثافت
کوک:من که نترسیدم چون خصلتش رو میدونم.
۷.۸k
۰۸ آبان ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.