part ⁴¹
part ⁴¹
قرار در شرکت 🖇️
ته:خوب راستش ازت کمک میخوام
لونا:چه کمکی؟؟؟
ته: همونطور که میدونی چهار روز دیگه تولد سوناست
لونا:اره میدونم....میخوای سوپرایزش کنی
ته:اره.. و اینکه میخوام ازش خواستگاری کنم
لونا:چییی واقعاً (با ذوق)
ته:اهوم (لبخند)
لونا:خوب چه کمکی از من ساخته است
ته:ازت کمک میخوام مثلا دیزاین سالن بعد از اونجایی که سلیقت خیلی خوبه میخوام واسه سونا یه لباس انتخاب کنی بعد.......
•یک ساعت بعد•
لونا:باشه بسپارش به من
ته:خوبه...خوب دیگه من برم
لونا:راستی به کوک و یونا و جیمین بگم؟؟
ته:اره بگو اونا هم باید کمک کنن
لونا:باشه...موفق باشی
ته:هوم
ویو لونا
بعد از رفتن تهیونگ مشغول کار شدم و یه سری پرونده رو چک کردم و بعد چند تا طرح زدم بعد از اینکه کارم تموم شد از اتاقم خارج شدم به سمت اتاق کوک حرکت کردم بعد از چند مین راه رفتن به اتاق کوک رسیدم و تق ای به در زدم
کوک :بفرمایید
که با صدای کوک وارد اتاق شدم با دیدن من از جاش بلند شدم و به سمتم اومد
کوک:خوبی
لونا:اوهوم
کوک:تهیونگ چیکارت داشت
لونا:(قضیه رو میگه)
کوک:عع
لونا:اره..میگم کارت تموم شده
کوک:اره تقریبا چطور
لونا:بریم بیرون خرید کنیم
کوک:باشه فقط یه نیم ساعتی کار دارم
لونا:اوم باشه
(نیم ساعت بعد)
بعد اینکه کوک کارش تموم شد رفتیم سوار ماشین شدیم به سمت یکی از بهترین پاساژ های کره حرکت کردیم بعد چند مین رسیدیم و وارد پاساژ شدیم
لونا:خوب کوک این خوبه
کوک:نه
لونا:این چی
کوک:نه
لونا:این یکی
کوک:تیره است خوشم نمیاد
لونا:کوککککک ترو خدا یکی رو انتخاب کن
کوک:این سفید رو بگیر
لونا:این
کوک:نه اون
لونا:😐
کوک:زشته ؟؟
لونا:نه خوبه همین و میگرم حالا واسه ی سونا..راستی باید به جیمین و یونا ام بگیم
کوک:خیلی خوب تا تو انتخاب کنی من بهشون زنگ میزنم میگم
لونا:باشه
(یک ساعت بعد)
ویو جونگ کوک
بعد از خرید لونا رو رسوندن خونشون و خودمم رفتم سمت شرکت بعد یه ربع رسیدم و وارد شرکت شدم تقریبا همه رفته بودن به سمت اتاق تهیونگ حرکت کردم...وقتی رسیدم تق ای به در زدم و وارد اتاقش شدم همونطور که سرش تو برگه ها بود گفت
ته:سلام اینجا چیکار میکنی
کوک:هیچی... فقط اومدم یه سری بزنم کارت تموم نشده
ته:نه
کوک:میخوای از سونا خواستگاری کنی
ته:اره لونا بهت گفت
کوک:اره...من میخوام برم خونه نمیای
ته:فعلا نه دیر میام
کوک:باشه
اسکی ممنوع ❌
قرار در شرکت 🖇️
ته:خوب راستش ازت کمک میخوام
لونا:چه کمکی؟؟؟
ته: همونطور که میدونی چهار روز دیگه تولد سوناست
لونا:اره میدونم....میخوای سوپرایزش کنی
ته:اره.. و اینکه میخوام ازش خواستگاری کنم
لونا:چییی واقعاً (با ذوق)
ته:اهوم (لبخند)
لونا:خوب چه کمکی از من ساخته است
ته:ازت کمک میخوام مثلا دیزاین سالن بعد از اونجایی که سلیقت خیلی خوبه میخوام واسه سونا یه لباس انتخاب کنی بعد.......
•یک ساعت بعد•
لونا:باشه بسپارش به من
ته:خوبه...خوب دیگه من برم
لونا:راستی به کوک و یونا و جیمین بگم؟؟
ته:اره بگو اونا هم باید کمک کنن
لونا:باشه...موفق باشی
ته:هوم
ویو لونا
بعد از رفتن تهیونگ مشغول کار شدم و یه سری پرونده رو چک کردم و بعد چند تا طرح زدم بعد از اینکه کارم تموم شد از اتاقم خارج شدم به سمت اتاق کوک حرکت کردم بعد از چند مین راه رفتن به اتاق کوک رسیدم و تق ای به در زدم
کوک :بفرمایید
که با صدای کوک وارد اتاق شدم با دیدن من از جاش بلند شدم و به سمتم اومد
کوک:خوبی
لونا:اوهوم
کوک:تهیونگ چیکارت داشت
لونا:(قضیه رو میگه)
کوک:عع
لونا:اره..میگم کارت تموم شده
کوک:اره تقریبا چطور
لونا:بریم بیرون خرید کنیم
کوک:باشه فقط یه نیم ساعتی کار دارم
لونا:اوم باشه
(نیم ساعت بعد)
بعد اینکه کوک کارش تموم شد رفتیم سوار ماشین شدیم به سمت یکی از بهترین پاساژ های کره حرکت کردیم بعد چند مین رسیدیم و وارد پاساژ شدیم
لونا:خوب کوک این خوبه
کوک:نه
لونا:این چی
کوک:نه
لونا:این یکی
کوک:تیره است خوشم نمیاد
لونا:کوککککک ترو خدا یکی رو انتخاب کن
کوک:این سفید رو بگیر
لونا:این
کوک:نه اون
لونا:😐
کوک:زشته ؟؟
لونا:نه خوبه همین و میگرم حالا واسه ی سونا..راستی باید به جیمین و یونا ام بگیم
کوک:خیلی خوب تا تو انتخاب کنی من بهشون زنگ میزنم میگم
لونا:باشه
(یک ساعت بعد)
ویو جونگ کوک
بعد از خرید لونا رو رسوندن خونشون و خودمم رفتم سمت شرکت بعد یه ربع رسیدم و وارد شرکت شدم تقریبا همه رفته بودن به سمت اتاق تهیونگ حرکت کردم...وقتی رسیدم تق ای به در زدم و وارد اتاقش شدم همونطور که سرش تو برگه ها بود گفت
ته:سلام اینجا چیکار میکنی
کوک:هیچی... فقط اومدم یه سری بزنم کارت تموم نشده
ته:نه
کوک:میخوای از سونا خواستگاری کنی
ته:اره لونا بهت گفت
کوک:اره...من میخوام برم خونه نمیای
ته:فعلا نه دیر میام
کوک:باشه
اسکی ممنوع ❌
۳.۵k
۲۰ مهر ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۸)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.