[شکست عشق]
[شکست عشق]
سلام من الا هستم ۲۶ سالمه ۲ ساله با جونگ کوک
ازدواج کردم همدیگر رو خیلی دوست داریم البته فکر می کنم .
<ویو ساعت ۷ صبح>
از خواب بیدار شدم کوک مثل هر روز رفته بود سر کار
این روزا رفتارش خیلی غیر قابل تحمله خیلی باهام سرد
شده و بدون توجه امروز می خواستم براش غذا
درست کنم و ببرم شرکت هر چند دوست نداره من برم شرکتش،ولی میرم
رفتم غذا مورد علاقه و دسرش رو درست کردم و از
خونه زدم بیرون و راهی شرکتش شدم
<ویو رسیدن به شرکت>
رفتم توی شرکت و بدون در زدن وارد اتاقش شدم
صحنه رو به روم رو نمی تونستم باور کنم....
فکر می کردم بوسه هاش فقط برای منه نه کس دیگه
ای الان رفتار این چند روزش رو می فهمم
<ویو کاترین>
دختری روی پا کوک نشسته بود و کوک با لذت داشت
لب های اون رو مزه میکرد پسر ثانیه ای صورتش رو
سمت در کرد ولی با دیدن دختری که دوسال باهاش
ازدواج کرده لحظه ای هنگ کرد دختر سبد غذایی که
برای عشق زندگیش آماده کرده بود رو رها کرد و با چشمای گریون شرکت رو ترک کرد....
سلام من الا هستم ۲۶ سالمه ۲ ساله با جونگ کوک
ازدواج کردم همدیگر رو خیلی دوست داریم البته فکر می کنم .
<ویو ساعت ۷ صبح>
از خواب بیدار شدم کوک مثل هر روز رفته بود سر کار
این روزا رفتارش خیلی غیر قابل تحمله خیلی باهام سرد
شده و بدون توجه امروز می خواستم براش غذا
درست کنم و ببرم شرکت هر چند دوست نداره من برم شرکتش،ولی میرم
رفتم غذا مورد علاقه و دسرش رو درست کردم و از
خونه زدم بیرون و راهی شرکتش شدم
<ویو رسیدن به شرکت>
رفتم توی شرکت و بدون در زدن وارد اتاقش شدم
صحنه رو به روم رو نمی تونستم باور کنم....
فکر می کردم بوسه هاش فقط برای منه نه کس دیگه
ای الان رفتار این چند روزش رو می فهمم
<ویو کاترین>
دختری روی پا کوک نشسته بود و کوک با لذت داشت
لب های اون رو مزه میکرد پسر ثانیه ای صورتش رو
سمت در کرد ولی با دیدن دختری که دوسال باهاش
ازدواج کرده لحظه ای هنگ کرد دختر سبد غذایی که
برای عشق زندگیش آماده کرده بود رو رها کرد و با چشمای گریون شرکت رو ترک کرد....
۷.۹k
۳۰ اردیبهشت ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.