تو مال منی:)
𝐏𝐚𝐫𝐭:۳
یهو از کمرم کشید و به خودش چسبوند و با چیزی که گفت از تعجب شاخ درآوردم
تهیونگ: اره دوست دخت. رمه و تا چند روزه دیگه زنم میشه
لیگی:خیلی میخواستم باور کنم ولی وقت ندارم فعلا
تهیونگ:میخوای بگی که دارم دروغ میگم؟
لیگی:یسس
تهیونگ:باشه
یهو تهیونگ اومد و لب.امو بوس.ید که از تعجب شاخ دراوردم
تهیونگ:تو میخوای باور کن میخوای نکن ما به زودی ازدو.اج میکنیم
لیگی:هر گو. هی میخواید بخورین منم به زودی سرپرستی اونوو میگیرم
تهیونگ:میبینم کی سرپرستیشو میگیره
لیگی:ایندفعه اونوو بمونه اینجا چون به زودی ازش خداحافظی میکنید (میره)
ا/ت:تو چگار کردی د. د. د. درمورد کدوم ازد.واج حرف میزنی
تهیونگ:ا/ت ببین اگر ما اینکارو نکنیم ممکنه لیگی سرپرستی اونوو رو بگیره
ا/ت: من میخوام از کارم استفا بدم
تهیونگ:ا/ت وایسا
بدو بدو رفتم بالا و چمدونمو برداشتم خواستم برم که جلومو گرفت
تهیونگ :ا/ت وایسا کجا میری
ا/ت:ولم کن میرم جایی که بودم
به اونوو نگاه کردم دیدم هنوز داره گریه میکنه با گریه هاش بغضم گرفت ولی به روی خودم نیاوردم... و از خونه زدم بیرون و سوار تاکسی شدم و رفتم خونه قبلی خودم بعد چندمین که رسیدم رفتم تو
ا/ت:اوفف این چی بود دیگه نباید اینکارو میکردم بخواطر اونوو باید قبول میکردم تازه کار پیدا کردم بودم احمق احمقی دیگه
امیدوارم دوسش داشته باشین ❤
ازین به بعد هم شرط داره
لایک:۶ تا
کامنت:۱۰تا (استیکر قبول نمیکنم)
یهو از کمرم کشید و به خودش چسبوند و با چیزی که گفت از تعجب شاخ درآوردم
تهیونگ: اره دوست دخت. رمه و تا چند روزه دیگه زنم میشه
لیگی:خیلی میخواستم باور کنم ولی وقت ندارم فعلا
تهیونگ:میخوای بگی که دارم دروغ میگم؟
لیگی:یسس
تهیونگ:باشه
یهو تهیونگ اومد و لب.امو بوس.ید که از تعجب شاخ دراوردم
تهیونگ:تو میخوای باور کن میخوای نکن ما به زودی ازدو.اج میکنیم
لیگی:هر گو. هی میخواید بخورین منم به زودی سرپرستی اونوو میگیرم
تهیونگ:میبینم کی سرپرستیشو میگیره
لیگی:ایندفعه اونوو بمونه اینجا چون به زودی ازش خداحافظی میکنید (میره)
ا/ت:تو چگار کردی د. د. د. درمورد کدوم ازد.واج حرف میزنی
تهیونگ:ا/ت ببین اگر ما اینکارو نکنیم ممکنه لیگی سرپرستی اونوو رو بگیره
ا/ت: من میخوام از کارم استفا بدم
تهیونگ:ا/ت وایسا
بدو بدو رفتم بالا و چمدونمو برداشتم خواستم برم که جلومو گرفت
تهیونگ :ا/ت وایسا کجا میری
ا/ت:ولم کن میرم جایی که بودم
به اونوو نگاه کردم دیدم هنوز داره گریه میکنه با گریه هاش بغضم گرفت ولی به روی خودم نیاوردم... و از خونه زدم بیرون و سوار تاکسی شدم و رفتم خونه قبلی خودم بعد چندمین که رسیدم رفتم تو
ا/ت:اوفف این چی بود دیگه نباید اینکارو میکردم بخواطر اونوو باید قبول میکردم تازه کار پیدا کردم بودم احمق احمقی دیگه
امیدوارم دوسش داشته باشین ❤
ازین به بعد هم شرط داره
لایک:۶ تا
کامنت:۱۰تا (استیکر قبول نمیکنم)
۳.۹k
۲۰ مهر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.